the lost letter
نویسنده: وینسنت بونینا Vincent Bonina
مترجم هادی محمدزاده
در طول زندگی ام دنبال شانسهایی بودهام که به بهتر شدن موقعیتهایم بیانجامد. اگر چه وضع زندگی ام بد نیست و عموماً شادم، اما هرگز به حد کافی پیشرفتی نداشتهام. هرگز به اندازه کافی پول نداشتهام، هرگز به اندازه کافی اوقات فراغت نداشته ام و هرگز از امکانات مادی برخوردار نبودهام. هدفهایم کوچک اند و بنابراین هر لحظه دنبال هدفهای جدیدی هستم که البته آنها نیز هدفهای کوچکی هستند. به این ترتیب من در زندگی ام همواره دنبال چیزهایی بوده ام که نیازهای ضروریام را برآورده کنند. این نیازها چیست دقیقاً نمیدانم اما به هر حال در پیاشان هستم. احساسم این است که شانسهایی هست که عاقبت به من رو میآورد و اجازه میدهد که سر و سامان بگیرم و سود یک خوشحالی نهایی نصیبم می شود. اتفاقاتی
منبع:
iranpoerty.com
ادامه مطلب ...سن زلفین آچ توک اوزونه شانه سی مندن
زنجیری نشان وئر منه دیوانه سی مندن
سن عاشقی یاندیرماقا من یانماقا ماییل
سن شمعینی گوستر منه پروانه سی مندن
زلفون قدری عاشق اولان وار سنه ای گل
سن سویله او مجنونلاری افسانه سی مندن
سر مست گوزون فتنه لبین نشئه لی باده
ایچدیر منه اول باده نی پیمانه سی مندن
سن نازیله گل کی صدفین قیمتی آرتسین
گوزیاشی کیمی اینجیسی دردانه سی مندن
هردم گوتور اوزدن گوزه لیم افعی زلفین
چک ظاهره گنجینه نی ویرانه سی مندن
واحد می ی ترک ائتمک اوچون پیر مغانین
رنجیده اولوب بیر نئچه مستانه سی مندن
علی آقا واحد
شب چو بوسیدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
زیر گیسو کرد پنهان روی خویش
ماه را پئشید با گیسوی خویش
گفتمش : ای روی تو صبح امید
در دل شب بوسه ما را که دید ؟
قصه پردازی در این صحرا نبود
چشم غمازی به سوی ما نبود
غنچه خاموش او چون گ ل شکفت
بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت
با خبر از راز ما گردید شب
بوسه ای دادیم و آن را دید شب
بوسه را شب دید و با مهتاب گفت
ماه خندید و به موج آب گفت
موج دریا جانب پارو شتافت
راز ما گفت و به دیگر سو شتافت
قصه را پارو به قایق باز گفت
داستان دلکشی ز آن راز گفت
گفت قایق هم به قایق بان خویش
مانده بود این راز اگر در پیش او
دل نبود آشفته از تشویش او
لیک درد اینجاست کان ناپخته مرد
با زنی آن راز را ابراز کرد
گفت با زن مرد غافل راز را
آن تهی طبل بلند آواز را
لا جرم فردا از آن راز نهفت
قصه گویان قصه ها خواهند گفت
زن به غمازی دهان وا می کند
راز را چون روز افشا می کند
رهی معیری
کلنل وزیری فرزند موسی ،افسر قزاق ، در نهم مهر ماه سال 1265 خورشیدی درتهران چشم به جهان گشود در پانزده سالگی نزد دایی خود حسینعلی خان ، به فرا گرفتن تار پرداخت و به توصیه او ، نواختن ویولون را هم آغاز کرد .و مدتی هم نزد درویش خان به تعلیم گرفتن تار مشغول شد و از شاگردان ممتاز آقا حسینقلی و درویش خان گشت
وزیری پس از چندی نزد یاور آقا خان یا یاور آقا خان که سرپرست موزیک نظام بود مقامات موسیقی و " نت " خوانی را یاد گرفت و همین آشنایی با " نت " بود که او رابرای شناخت موسیقی اروپایی روانه دیار فرنگ کرد و مدت سه سال در پاریس و دو سال در آلمان ، " علم هماهنگی " یا " هارمونی " و اصول دیگر موسیقی غرب و خط " نت " را آموخت و با این نوشته ها و اندوخته های گرانبها به وطنش ایران بازگشت و برای روشن کردن چراغ خاموش و از کار افتاده موسیقی ایران ، با عزم و اراده راسخ و همتی مردانه قد علم کرد و نه تنها به موسیقی مرده و از میان رفته ایران جان داد ، بلکه تا آنجا که از قدرت یک فرد عادی خارج است آن را پرورش داد و بزرگ کرد و بهمین جهت تمام موسیقیدانان ایران متفق القولند که استاد علینقی خان وزیری را باید پدر موسیقی جدید ایرانی دانست که گذشته از حقوق پدری ، " حق حیات " هم به گردن فرزند خود دارد زیرا نه تنها آن را تقریبا از " عدم " به وجود آورده بلکه به روح مرده و از کار افتاده آن نیز نیرو و نشاط تازه یی بخشیده است . استاد وزیری اولین پایه گذار موسیقی جدید ایران بعد از انقلاب مشروطیت بود که ردیفهای : آقا میرزا عبدالله و آقا حسینقلی را نوشت و برای اولین بار تعلیم صحیح ویولون را به عهده گرفت و به شاگردان آموخت که نواختن ویولون از کمانچه جدا می باشد
علینقی شاگردانی را تربیت کرد که هر یک از آنهادر موسیقی ایران از اساتید فن گشتند که از میان آنها می توان : ابوالحسن صبا ، روح الله خالقی ، موسی معروفی ، جواد معروفی ، حسین ملاح و فروتن راد نام برد
استاد وزیری در ساختن و پرداختن مارش های ملی و میهنی زحمات فراوانی کشید و قطعاتی مانند : " خاک ایران " ، " ای وطن " ، " مارش ظفر " را ساخت و بعد از عارف نخستین کسی بود که موسیقی ایران را از انزوا بیرون آورد و در دسترس عامه بطور علمی قرار داد
زنده یاد کلنل وزیری ، برای شناساندن موسیقی اصیل و سنتی ، کشور چه در داخل ایران و چه در خارج آن فعال و کوشا بود به طوری که علاوه بر کنسرت های متعددی که در سراسر کشور بر پا می کرد از هر فرصتی جهت شناسایی موسیقی ملی ایران استفاده می برد و زمانی که شادروان بدیع زاده ، جهت پر کردن صفحه و کارهای مربوط به موسیقی عازم هندوستان گردیده بود ، طی نامه یی از وی خواسته که ببیند به چه وسائلی می توان در آن کشور موسیقی اصیل ایران را شناساند و کنسرت هایی بر پا کرد ؛ مقدمات آن را وی فراهم آورد .
روحش گرامی باد
گئجه گوندوز باخورام یـوللارا یاریم گله جگ
گلیـب الله گوره سن قلبیمی اوء شـاد ائده جگ
وئرورم جـان یـولونا بیلمیـور اوء قدریمیزی
بیلمورم هانسی زامان قدریمی جانان بیله جگ
م.ن.آراز