نام تو رو آورده ام دارم عبادت میکنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت میکنم
دستت به دست دیگری از این گذشته کار من
اما نمی دانم چرا دارم حسادت میکنم
گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم
شاید تو با خودئ گفته ای دارم اطاعت میکنم
رفتم کنار پنجره دیدم تو را با بگذریم
چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری
دارم به تقدیر خودم چندیست عادت میکنم
تو التماسیم می کنی جوری فراموشت کتم
با التماس ولی تو را به خانه دعوت میکنم
گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم
jaleb bod
سلام
نمی بینم دگر آن شاخه های نور
بیا صحرا نشین امشب گمم در طور
تو پیش از این به من گفتی ، که فردا باز
به طرحی نو در افتادن ، فریبی کور
من از ممنوعه بازیهات ، چندی پیش
خلافت را پذیرفتم ، ولی با زور
و اینک خوب میدانم ، یک روزی
مرا بر دار خواهی کرد ، چــون منصور
همان روزی که مست از وصل ، خواهم گفت
چه کس دیشب کنارم بود ، غرق نور
manada
yap padadibsan olan
خیلی زیبا بود خسته نباشید کاملا منظور شما را فهمیدم
گر چه بریده ای زمن دل به امید دیگری
دل دمی هم ز تو مرا تاب بریدنم نبود
سلام
جسارتاْ این هم جوابی است از ما به شعر مریم خانم
با ابیاتی از غزلیاتم دست به سینه منتظر شما می مانم
سلام
این روزا هم سرم شلوغه و هم داغونم از طرف کدوم دوست این کتاب رو معرفی کردید?
شما از کجا منو میشناسید?شک ندارم شما قبلا با یه اسم دیکه برام نظر مینوشتید
شما می دونید من جور کدوم کناهم رو دارم می کشم?شک ندارم میدونید
بازم منتظرم