از شاعر بزرگ هوشنگ ابتهاج
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می اید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان کهکبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشتهباش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
سلام
عید سعید قربان مبارک
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
موفق باشید
سلام
عیدتون مبارک دلهاتان شاداب و لبهاتان خندان.به امیدموفقیت.خدایاورنگهدار
حالا این ارغوان خانم کی هست؟؟؟
ارغوان پنجه خونینی زمین
شعر بسیار زیبایی بود.باز هم از ابتهاج بزارین توی وبلاگ.
موفق و پیروز باشین...
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
به این قسمت که رسیدم بدجوری بغضم گرفت... چرا اینجوری شدم این روزا...؟؟!! خودم میدونم شاید...
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
خیلی خیلی زیبا بود... دستت درد نکنه عزیزم...
اگه دلت خواست بیا بیشتر با هم باشیم..
دوست تو : آلفا
سلام فرزاد گرامی
ضمن تشکر شرمنده کامنتت رو اشتباهی به جای تایید حذف کردم
معذرت میخوام
نه بابا این حرفا چیه دشمنتون شرمنده
احوال کاکا فرزاد
من بیواخ چک الیرم باشلا
به قول فاسلار حس نوشتن ندارم ولی بتر گویلوم ایستیر یازام
گئچن شعر ده گوزلدی. مشهد ده اخوان ثالثین قبرینه ده گتدیم
ارادت
نوکرم الله رحمت السین
سلام
انتخابت در شعر زیباست.واقعا تورو تحسین میکنم
آرزومند آرزوهایت تلاله
سلام دوست عزیز ..
وبلاگ بسیار شایسته ای دارید ..
در مورد متن ..
شعر هوشنگ ابتهاج ...
باید بگم شاعر دلیری است ..
با شهامت می نویسه ..
مستقیم به قلب هدف میزنه ..
شعر های زیادی ازش خوندم ...
شاد باشید ..