دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

رود

 

 چه فکر می کنی ؟
که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ایست زندگی ؟
درین خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده راه بسته ایست زندگی ؟

چه سهمناک بود سیل حادثه
که هم چو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد.

هوا بد است
تو با کدام باد می روی ؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی ترا
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود.

تو از هزاره های دور آمدی
درین درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای تست.
درین درشتناک دیولاخ
ز هر طرف طنین گام های استوار توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه ی وفای تست
چه تازیانه ها که از تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سربلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند .

نگاه کن
هنوز آن بلند دور
آن سیپیده، آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بسفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز.

چه فکر می کنی ؟

جهان چو آبگینه ی شکسته ایست
که سرو هم درو شکسته می نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدت .

زمان بی کرانه را
تو با شمار عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست .
زنده باش

 

نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:06 ب.ظ http://harjmarj.blogsky.com

به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست .
زنده باش

از این قسمتش خیلی خوشم اومد ... خیلی ... شاد باشی :)

نسیم یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:03 ب.ظ http://matrokeh.blogsky.com

زیبا بود..موفق باشی

تلاله دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:04 ب.ظ http://talaleh.blogsky

سلام

خیلی زیباست خصوصا که حرف دل من بود:
(هوا بد است
تو با کدام باد می روی ؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی ترا
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود.)

واقعا اونقدر دلم گرفته که هیچ بارونی نمی تونه آرامش رو به قلبم هدیه کنه...
روزای قشنگی داشته باشی...

پاییز برگ ریزان سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ق.ظ http://azi.blogsky.com

سلام
شعر زیباییه

سحر چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.iran.forum.st

سلام
اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم
جات تو جمع ما خیلی خالیه.

سکوت دل پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:28 ب.ظ http://sokoote-del.blogsky.com/

سلام

زیباست


موفق باشید

اشکان شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:51 ق.ظ http://parnianeeshgh.blogfa.com

مدتی بود سعادت فیض بردن از محیط و مطالب زیبای وبت رو نداشتم
شرمنده اگه بهت کم سر زدم

غریبه شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:04 ب.ظ

سلام به فرزاد گرامی

خسته نباشید

کاش مینوشتید شعر از کدوم شاعره

زمان بی کرانه را
تو با شمار عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست .
زنده باش



این قسمت شعر خیلی قشنگه

موفق باشید

شعر از ه.الف سایه (هوشنگ ابتهاج هست)
اتفاقا لول فقط این قسمتشو نوشته بودم بعد همه اش رو نوشتم

اریرا شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:42 ب.ظ http://www.erira.blogsky.com/

زندگی چیست سرابست سراب
نقش پاشیده بر آب است برآب
آرزو
گورکن دشت جنون
نانش از عشق و سرابش از خون
جغد شومیست سعادت در قاف
نغمه اش لاف وهمه لاف گزاف
عشق خونابه خود نوشیدن
کف ماتم خود پوشیدن
----
فرزاد جان فکر کنم بیت ها رو پس و پیش نوشتم
نه شاعر ش یادم بود نه شعرش دم دست ولی فکر کنم نوشته نصرت رحمانی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد