ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی، چراغ دل بیفروزی
چو گل گر خردهای داری، خدا را صرف عشرت کن
که قارون را زیانها داد، سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه، صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش، فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام جستن چیست، ترک نام خود کردن
کلاه سروری آنست کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
میی دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان اینست، اگر سازی وگر سوزی
به عیب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت، جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان، عیدی و نوروزی
سلام
امیدوارم غیبت هات بخاطر مشغله های کاری و سفر و .. چیزهای خوب باشه ...
پرسیدی عروسیه کیه ؟
خوب معلومه ... عروسیه اونی که وبلاگم رو براش ساختم ...
آخه ازم قول گرفت به عروسیش برم . من هم نه نگفتم . آرزوم بود تو لباس دامادی ببینمش ... اما ...
بیخیال ...
تا بعد
راستی
یاد دوستت افتادم که تو عروسیه عشقش این شعر رو می خونده
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
این روزها اونقدر عذابم داده که نمی خوام به عروسیش برم . شاید اینجوری بهتر باشه ...
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته روح فزا از دهن دوست بگو
نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
سلام
نگرانت شده بودم ...خدارو شکر که از خودت خبر دادی
چرا نبودی؟؟؟
این اول صبح مسرورم کردی...
در پناه خدا موفق باشی...
خوش آمدی...
به به ...
چه عجب...!
خوش اومدی ...!
سلام دوست خوبم
سال خوبی برای شما ارزو می کنم.
.
.
.
من
اپم
بدو
بیا
منتظرم
عجب غزلییییییییییییییییییییی به به