دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

قصه

 

 

دل من باز چو نی می نالد 

 

ای خدا خون کدامین عاشق 

 

باز در چاه چکید؟ 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
الهام شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:12 ب.ظ http://shamevojood.blogsky.com/

سلام دوست خوبم
انگار ما رو دیگه قابل ندونستین که ما رو از لینکدونیتون حذف کردین.
خوشحال میشم به من سری بزنید.

تلاله شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:21 ب.ظ http://talaleh.blogsky.com

سلام فرزاد جان
پارسال دوست امسال آشنا
خیلی دلم برا نوشته هات تنگ شده بود
همشو خوندم
مثل همیشه بی نقص بود
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند..........

پایدار باشی عزیزم

تلاله شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:24 ب.ظ

راستی
این شعرت وصف این روزای منه...
آخه باز باید گذشت ...از همه اون چیزایی که دوستش داری...
گذشتم چون صداقتم رو ندیدن...محبتم رو درک نکردن...نگاهم رو نخوندن...
بدا به حالش اگه ازش نگذرم...
برام دعا کن
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد