دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

...

دامن کشان ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد 

بر جام می از شرنگ دوری بر غم مهجوری چون شرابی جوشان مٍی بریزد 

 

دارم قلبی لرزان ز رهش دیده شد نگران 

ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد 

نظرات 3 + ارسال نظر
آزاده سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ق.ظ http://dibache.blogsky.com

مثل همیشه قشن نوشتی
چرا سر نمیزنی؟

الهام سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ب.ظ http://shamevojood.blogsky.com/#

رسم زلف تو مگر زخمه ی تن کرده فلک
که دل اینگونه پریشان به جهان آمده است
...
سلام دوست خوبم
مرسی از حضور گرمتون .
ببخشید من فکر کردم از بنده دلخوری دارین.
موفق و پیروز باشید.
اپم اگه دوست داشتید یه سری بزنید.

الهام سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:20 ب.ظ http://shamevojood.blogsky.com/#

رسم زلف تو مگر زخمه ی تن کرده فلک
که دل اینگونه پریشان به جهان آمده است
...
سلام
خیلی شعر زیبایی بود .
ممنون از حضور گرمتون خوشحال شدم.
اپم اگه دوست داشتین یه سری بزنید.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد