نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در اینه ی جویبار گریه ی بید
به دور ما که همه خون دل به ساغر هاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید ؟
چه جای من ؟ که درین روزگار بی فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید
ازین چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس ز آتش بیداد غیر دود ندید
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
کراست سایه درین فتنه ها امید امان ؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید
صفای اینه ی خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید
درود بر شما دوست ارجمند
بسیار زیباست شهر استاد ابتهاج با صدای آسمانی استاد بزرگوار سیاوش شجریان.درود بیکران بر ایشان باد
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده ی دلدار بیـار
تندرستیتان پایـدار
شــادباش و دیرزی
لحظه های
تهی از تردد گامهای تو
با امتداد طولانی سپیدارها
که شکل آشیانه را فراموش مانده اند.
بیهوده نیست
پرندگان نکاهت
در هر مهاجرت بی خانمان ترند.
بهارت پیروز
درود برشما
مثل همیشه عالیییییییییییییییییییییی