دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

آن و آن MONAD

یک لحظه..

             یک زخمه

                 یک روزن

                       می شکفد خورشید در دل

آن لحظه ...

         آن روزن

              آن زخمه

                  می کشاند می رباید تا ابد

                   

                    آن و

                          آن...

                                        حسین علیزاده

A moment

                 A pluck of the string

An opening

light shines through the hearts

That moment

That opening

That pluck of the string

Draws in lures release for ever

A monad

                                    

بانو هنگامه اخوان

هنگامه اخوان در سال 1334 در فومن دیده به جهان گشود. صدای خوش در خانواده او موروثی بود اما هنگامه تنها کسی بود که آموختن آواز را به طور جدی و حرفه ای دنبال کرد. او خواندن را از 10 سالگی با آموختن آواز دشتی نزد پدرش آغاز کرد. اولین بار پدر با او در مورد قمرالملوک وزیری صحبت کرد. وی شخصیت قمر را نه به عنوان یک خواننده بلکه به عنوان انسانی خیر و نیکوکار می ستود.

 هنگامه اخوان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی برای دیدن خواهرش به تهران رفت. هنگام اقامت در تهران خواهر و برادرش او را تشویق به ماندن و تکمیل تحصیلات موسیقی کردند. او در آزمون رادیو برای خوانندگی شرکت کرد. در کاستی که از صدای خود ضبط و ارائه کرده بود یکی از آثار استاد تجویدی و تعدادی از ملودی هایی که پدرش به او آموخته بود اجرا شده بود. هیئت داوران متشکل از پنج نفر بود: علی تجویدی، مرتضی حنانه، حبیب ا… بدیعی، جواد معروفی و فلاح که همه از موسیقی دانان مطرح زمان بودند. سه نفر از داوران او را پذیرفته ولی دو نفر از او خواستند در آزمون دیگری شرکت کند. در آزمون دوم هنگامه اخوان به دلیل ندانستن ردیف پذیرفته نشد. او در کلاس های ردیف رادیو ثبت نام کرد و پس از تکمیل آموخته های خود در آزمون پذیرفته شد.

با تشویق مرحوم تجویدی اخوان نزد استاد ادیب خوانساری به آموختن ردیف و تکنیک های آوازی پرداخت. ابراهیم سرخوش(نوازنده ی مشهور تار) اغلب کلاس را به منظور کمک و همنوازی با هنرآموزان همراهی می کرد. هنگامه اخوان مدت ده سال نزد استاد خوانساری تلمذ کرد. کلاس ها ابتدا در رادیو و سپس در منزل استاد تشکیل می شد.

 از سال 1354 هنگامه اخوان شروع به خواندن در رادیو کرد و کار خود را با بازخوانی آثار قمرالملوک وزیری آغاز کرد. همچنین با گروه های عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان و گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی همکاری داشت. او کنسرت های زیادی در ایران و اروپا برگزار کرده است.
سال 1363 از سوی آرشیو صدا وسیما دعوت به همکاری شد. هم اکنون در وزارت ارشاد به عنوان کارشناس موسیقی مشغول به کار است و به تدریس آواز نیز می پردازد.

آهنگ ملک ایران را با صدای ایشان از وبلاگ زیر می تونید گوش بدید:

http://motrebaneh.blogspot.com/2008/05/blog-post_09.html

استاد ابوالحسن صبا

یکی از هنرمندان بزرگ ایران که خدمت مهمی به عالم هنر کرده است، ابوالحسن صبا می باشد که از خانواده ای هنرمند بود و پدر و پدربزرگ و جدش نیز از هنرمندان زمان بودند و شاگردان زیادی در کشور ما تربیت کرده اند.


ابوالحسن صبا فرزند دکتر ابوالقاسم کمال السلطنه فرزند جعفرخان حکیم باشی معروف به صدرالحکماء و از نواده های فتحعلی خان صبا ملک الشعرای دربار قاجار بوده است. ابوالحسن صبا در سال 1281 خورشیدی در خانواده ای تولد یافت که اهل هنر و ادبیات و طبابت بودند. به علت تسلط پدر صبا به ادبیات فارسی و عربی به او لقب کمال السلطنه را دادند. مادر صبا نقل کرده است که ابوالحسن از بچگی لب ایوان می نشست و چند تار به انگشت خود می بست و با دهان صدای سازهای مختلف را در می آورد. کمال السلطنه پسر دیگری داشت به نام عبدالحسین و سه دختر داشت که همه هنرمند و دلبسته به موسیقی بودند. با این که برادرش عضو وزارت خارجه بود و صاحب مقاماتی شد ولی به کار هنری ادامه میداد.



دکتر گلشن ابراهیمی می نویسد: ابوالحسن صبا تحصیلات مقدماتی را در مدرسه علمیه و سپس در کالج آمریکایی به پایان رسانید و به زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی آشنایی یافت.


ابوالحسن صبا در سال 1308 به مدیریت مدرسه صنایع ظریفه رشت منصوب شد و شاگردان زیادی تربیت کرد. با تمام علاقه ای که به مردم گیلان داشت به علت آب و هوای گیلان که برایش مساعد نبود به تهران آمد و خانه موروثی خود را در کوچه ظهیر الاسلام برای تدریس موسیقی در نظر گرفت که بعداً به (موزه صبا) تبدیل شد.


ابوالحسن صبا قبل از فوتش در مصاحبه ای گفت، تا کنون سه هزار تن را تعلیم داده است. از بدشانسی موسیقیدانان ایران و دوستداران هنر، ابوالحسن صبا خیلی زود از جهان رفت و در تاریخ 29 آذر سال 1336 چراغ عمرش خاموش شد و دوستان و علاقمندان بیشمار خود را دچار حرمان ابدی نمود.


ابوالحسن صبا درباره فراگرفتن موسیقی چنین می گوید:


پدرم علاقه مفرطی به موسیقی داشت، یعنی خودش هم آشنا به ساز ایرانی بود و از کودکی یعنی از شش سالگی مرا نزد اساتید وقت راهنمایی کرده بود. قبل از این که شروع به مشق ویلن بکنم با سازهای ایرانی از قبیل سه تار، تار، سنتور و ضرب آشنا شدم، حتی قدری هم کمانچه زدم. بعداً اطلاعات خودم را به ویولون منتقل کردم و تقریباً یک مکتب خصوصی برای ویولن ایجاد شد و کتابهایی در این خصوص نوشته و انتشار دادم.


صبا از کودکی در نواختن انواع سازهای اصیل ایرانی مهارت داشت، اما شگفتی هنر او را باید از زمان تأسیس مدرسه عالی موسیقی دانست که در سال 1302 به همت استاد علینقی وزیری و با یاری سردار سپه در تهران آغاز به کار کرد. تأسیس این مدرسه میدانی برای عرضه مهارت و نبوغ او بود.


وقتی ابوالحسن صبا درگذشت، شهریار شاعر مشهور درباره او چنین سرود:


ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟ چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟


تو که آتشکده عـشـق و مـحـبـت بـــودی چه بـلا رفت که خاکسـتـر خاموش شدی؟


به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را که خـو از رقت آن بـیخود و بـیـهوش شدی؟


تو بصد نغمه، زبان بودی و دلها هم گوش چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟


خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من نه گمان دار که رفـتـی و فـرامـوش شـدی؟


تـا ابـد خـاطـر ما خونی و رنگین از تست تو هم آمـیـخـتـه بـا خـون سـیاوش شـدی؟

تار

شکل ظاهری- قسمت کاسه (شکم) خود به دو قسمت بزرگ و کوچک تقسیم شده که قسمت کوچک تر را «نقاره» می گویند.
روی کاسه و نقاره تار پوست کشیده شده و خرک تار بر پوست کاسه تکیه کرده است.
قسمت نقاره در انتهای بالائی به دسته (گردن) متصل شده است.
دسته تار بلند (45 تا 50 سانتیمتر) است و بر کناره های سطح جلوئی آن دو روکش استخوانی چسبانده اند. دور دسته دستان ها (پرده هائی عمود بر طول آن با فواصل معین) بسته شده، قطر هر دستان در اصوات اصلی دستگاههای موسیقی ایرانی، کمی بیشتر از اصوات گذرا و کم اهمیت تر این موسیقی است. تعداد دستان ها امروزه 28 است.
جعبه گوشی (سر) درانتهای بالائی دسته قرار گرفته و از هر طرف سه گوشی بر سطوح جانبی جعبه کار گذاشته شده است.
تعداد سیمهای تار 6 است که از انتهای تحتانی کاسه شروع شده، از روی خرک عبور می کند و در تمام طول دسته کشیده شده تا بالاخره به جعله گوشی ها داخل و در آنجا به دور گوشی ها پیچیده می شوند. سیمهای شش گانه عبارتند از دو سیم سفید (پائین) که همصدا کوک می شوند، دو سیم زرد (همصدا)، یک سیم سفید نازک (به نام«زیر») و بالاخره یک سیم زرد (بم) که دوتای آخری غالباً به فاصله اکتاو کوک می شوند. فاصله سیمهای همصوت سفید، نسبت به سیمهای زرد غالباً «چهارم» و سیمهای سفید نسبت به سیم بم معمولاً فاصله اکتاو یا هفتم را تشکیل می دهند (به این ترتیب اگر سیمهای همصدای سفید را«دو» کوک کنیم، سیمهای زرد باید غالباً «سل» و سیم بم«دو» «یا» «ر» کوک شوند).
بدیهی است کوک تار، یعنی تنظیم فواصل سیمها به یکدیگر، ممکن است در دستگاه ها و آوازهای مختلف تغییر کند. تارسازی است که نقش تکنوازی یا همنوازی هر دو را می تواند برعهده بگیرد.
تار با مضرابی کوچک از جنس برنج به طول تقریبی سه سانتیمتر نواخته می شود، در قسمتی از نصف طول مضراب، برای آنکه در دستهای نوازنده راحت قرار گیرد. با موم پوشیده شده است.

بانوی آواز ایران را فراموش نکنیم

نخستین آوازهای او در مجموعه گلها به کارهای او اعتبار بخشید و او را به خواننده ای محبوب در دهه های چهل و پنجاه بین مردم بدل ساخت. در سال 2005 ازوی برای 35 سال فعالیت در زمینه موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد.از او 35 آلبوم موسیقی منتشر شده که اغلب آنها با استقبال روبرو شده است .مهستی در 4 تیر 1386 در سن شصت سالگی به دلیل ابتلا به سرطان درگذشت....

 

ادامه مطلب ...