به نقل از روزنامه اعتماد:
این استاد برجسته آواز در نامه خود چنین نوشته است؛ «همان طور که اطلاع دارید صدا و سیما در شرایط فعلی مستمراً اقدام به پخش سرودهای میهنی اینجانب به ویژه سرود «ای ایران ای سرای امید» می کند. جنابعالی مستحضرید این سرود و دیگر سرودهای خوانده شده متعلق به سال های 1357 و 1358 است و هیچ ارتباطی به شرایط کنونی ندارد. اینجانب در سال 1374 نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تاکید می کنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعاً کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.»
محمدرضا شجریان در سال 1374 نیز در نامه یی خطاب به علی لاریجانی رئیس وقت صدا و سیما خواستار پخش نشدن صدا و آهنگ های خود در رادیو و تلویزیون شده بود. او در آن نامه نوشته بود؛ «از این رسانه انواعی از موسیقی پخش می شود که فاقد کمترین ارزش هنری است. .. .گاه مبتذل ترین قطعات موسیقی را که ما نام موسیقی خالطوری (موسیقی کافه های لاله زاری) بر آن می گذاریم، به عنوان آرم برنامه پخش می کنند. حتماً شما هم در تجربه چند ساله خود در صدا و سیما در یافته اید که آرم برنامه، پرچم و نشانه اصلی برنامه است و همیشه تلاش می شود تا زیبا ترین نوا برای آن انتخاب شود، شگفتم از این همه بد سلیقگی و بی ذوقی در درک موسیقی، آن هم در مهم ترین دستگاه فرهنگی کشور. ...سازمان صدا و سیما موظف است برای پخش آثار هنرمندان از آنان کسب اجازه کند و حقوق مادی آنان را هم برای هر نوبت پخش آثارشان رعایت کند.» در ادامه نامه آمده بود؛ «این روال جاری رادیو و تلویزیون در همه کشورهای متمدن جهان است. از این گذشته من نمی دانم صدا و سیما به چه حقی و بر اساس کدام مجوز روی آثار من تصویر می گذارد و آن را به نام ویدئو کلیپ پخش می کند؟ فرض کنید قانون رعایت حقوق مولفان و مصنفان وجود ندارد، و باز هم فرض کنید اگر وجود دارد، کسی به هر دلیل مایل نیست از طریق دستگاه قضایی احقاق حق کند. آیا شما شرعاً این مشکل را برای خود حل کرده اید؟ چگونه است که بدیهی ترین حقوق مالکیت حقوقی که مورد تاکید قوانین جاری کشور است زیر پا گذاشته می شود؟ در تحیرم که نادیده گرفتن حقوق هنرمند از سوی مهم ترین و وسیع ترین رسانه کشور نشانه چیست؟ مردم چه می گویند وقتی می بینند از صبح تا شام، این رسانه پیام های اخلاقی در رعایت حقوق دیگران پخش می کند، اما خود به آن عمل نمی کند؟،» و پایان بخش نامه تاریخی شجریان چنین بود؛ «به صراحت اعلام می کنم که مایل نیستم صدای من از صدا و سیمایی پخش شود که بی اعتنا به حقوق هنرمندان است. قاطعانه از جنابعالی می خواهم دستور دهید هیچ اثری از من مطلقاً از رادیو و تلویزیون پخش نشود. چون در ماه مبارک رمضان هستیم، تنها به احترام این ماه مبارک و ادای دین به نیک سرشتی مردمی که در دامان آنها پرورش پیدا کرده ام، پخش «مناجات» و «ربنا» را اجازه می دهم.»
خبر کوتاه بود
اعدامشان کردند
خروش دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم خسته اش از اشک پر شد
گریه را سر داد
چرا اعدامشان کردند؟
می پرسد ز من با چشم اشک آلود
چرا اعدامشان کردند
عزیزم
دخترم آنجا شگفت انگیز دنیایی ست
دروغ و دشمنی فرمانروایی می کند آنجا
طلا این کیمیای خون انسان ها
خدایی می کند آنجا
شگفت انگیز دنیایی که چون قرن های دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامن آلوده است
در آنجا حق و انسان حرف هایی بیهوده است
در آنجا رهزنی آدمکشی خونریزی آزاد است
و دست و پای آزادی است در زنجیر
عزیزم دخترم
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدامشان کردند
و هنگامی که یاران با سرود زندگی بر لب
به سوی مرگ می رفتند
امیدی آشنا می زد چو گل در چشمشان لبخند
به شوق زندگی آواز می خواندند
و تا پایان به راه روشن خود باوفا ماندند
عزیزم!
پاک کن از چهره ات اشکت را ز جا برخیز !
تو در من زنده ای من در تو
ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا
با همه شادی و بهروزی
عزیزم
کار دنیا رو به آبادی است
و هر لاله که با خون شهیدان می دمد امروز
نوید آزادی است
شاعر آزادی هوشنگ ابتهاج
چنانم بانگ نی آتش بر جان زد
که گویی کس آتش بر نیستان زد
مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود
نوای نی امشب، بر آن دامان زد
نی محزون داغ مرا تازهتر از لاله کند
ز جداییها چو شکایت کند و ناله کند
که به جانش آتش هجر یاران زد
به کجایی ای گل من
که همچو نی بنالد ز غمت دل من
جز نالهی دل نبود در عشقت حاصل من
گذری به سرم، نظری بر چشم ترم
کز غم تو قلب رهی خون شد و از دیده برون شد
نوای نی گوید کز عشقت چون شد
رهی معیری