دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

سفر مکن از مهدی سهیلی

تقدیم به کسی که خیلی دوستش دارم ولی نمی خواد اینو قبول کنه

هر چه کنی بکن ولی
از بر من سفر مکن
یا که چو می روی مرا
وقت سفر خبر مکن
 گر چه به باغم ستاده ام
نیست توان دیدنم
شعله مزن بر آتشم از بر من گذر مکن
 روز جدایی ات مرا یک نگه تو میکشد
وقت وداع کردنت
بر رخ من نظر مکن
دیده به در نهاده ام
تا شنوم صدای تو
حلقه به در بزن مرا
عاشق در به در مکن
من که ز پا نشسته ام
مرغک پر شکسته ام
 زود بیا که خسته ام
زین همه خسته تر مکن
گر چه به دور زندگی
تن به قضا مهاده ام
آتشم این قدر مزن
رنجه ام این قدر مکن
بوسف عمر من بیا
تنگدلم برای تو
رنج فراق می کشد
خون به دل پدر مکن
هر چه که ناله می کنم
گوش به من نمیکنی
یت که مرا ز دل ببر
 یا ز برم سفر مکن

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام برا شروع خوبه
باید بیشتر کار کنی
امیدوارم که اونم قبول کنه که دوسش داری

ایلین یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:13 ب.ظ

مرسی زیباست ای کاش می توانستم باور کنم شعر کوچه که نوشتی همه چیز است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد