یارب آن یوسف گمگشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان
ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
تاری از طرهی آن عهدشکن بازرسان
شهریار این در شهوار به در بار امیر
تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان
شهریار
سلام اقا فرزاد
از لطفی که نسبت به وبلاگ بنده حقیر داشتید سپاسگزارم و ممنون از حضورتون
وبلاگ شما هم برای من وبلاگ خوب و مفیدی میتونه باشه چون همیشه دنبال شعر و حرف دل هستم که در اینجا کم یافت نمیشود
موفق باشید
بازم سر بزنید
من لینکتون میکنم
خیلی قشنگ بود..حال کردم..به من هم سر بزن خوشحال می شم..پس منتظرم..
سلام..
خوبید..؟
چه خبر..؟خیلی خوشحال شدم که به من سر زدید خوشحالم کردید..و به قول خودت با هم در ارتباط باشیم..
به من باز سر بزن البته اگه دوست داری..خوشحال می شم..
راستی با تبادل لینک موافقی..؟منتظر جوابت هستم...قربانت امین..
مخلصم من تازه کارم این چیزا رو خوب بلد نیستم
ولی هر کار بگی پایه ام