از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای بحال دگران
میروم تا که به صاحبنظری باز رسم
محرم ما نبود دیدهی کوتهنظران
دلِ چون آینهی اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این زخدا بیخبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و در بدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
شهریار
سلام و طبق معمول ممنونم که به وبلاگ من سر زدید...
من اومدم به وبلاگتون اما شما دیگه جواب نظر من رو ندادید!!!
به هر حال سعی کنیم از این به بعد زیاد بیایم وبلاگ همدیگه!!!
و نظر بدیم...
ممنونم.
...........
موفق باشید...
سلام
خیلی ممنون سر زدید به بلاگ این حقیر
تا جایی که یادم میاد جواب دادم به هر حال شرمندم کردید
سلام
شنیدن این شعر با صدای خود استاد شهریار صفایی داشت ، بسیار زیبا و ماندگار در وجودم حک شده ،
دعوتت می کنم یکی دیگر از اثر های ماندگار استاد رو در وبلاگ حقیر بخوانی ...
قدمت بر روی چشم دلمان .
از این نشانی
http://negaheman.blogsky.com/1386/12/23/post-320/