دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

چهار سرود برای آیدا

مرا می‌باید که در این خم ِ راه
در انتظاری تاب‌سوز
سایه‌گاهی به چوب و سنگ برآرم،

چرا که سرانجام

 

 

امید

از سفری به‌دیرانجامیده ...

۱

سرود ِ مرد ِ سرگردان




مرا می‌باید که در این خم ِ راه
در انتظاری تاب‌سوز
سایه‌گاهی به چوب و سنگ برآرم،

چرا که سرانجام

 

 

امید

از سفری به‌دیرانجامیده بازمی‌آید.


به زمانی اما

 

 

ای دریغ!

 

 

که مرا

بامی بر سر نیست
نه گلیمی به زیر ِ پای.

از تاب ِخورشید

 

 

تفتیدن را

سبوئی نیست
تا آب‌اش دهم،
و برآسودن از خسته‌گی را

بالینی نه

 

 

که بنشانم‌اش.




مسافر ِ چشم‌به‌راهی‌های ِ من
بی‌گاهان از راه بخواهد رسید.


ای همه‌ی ِ امیدها
مرا به برآوردن ِ این بام
نیروئی دهید!

۲۹ اردیبهشت ِ ۱۳۴۲

 


۲

سرود ِ آشنائی


کیستی که من

 

 

این‌گونه

 

 

به‌اعتماد

نام ِ خود را
با تو می‌گویم
کلید ِ خانه‌ام را
در دست‌ات می‌گذارم
نان ِ شادی‌های‌ام را
با تو قسمت می‌کنم

به کنارت می‌نشینم و

 

 

بر زانوی ِ تو

این‌چنین آرام
به خواب می‌روم؟




کیستی که من

 

 

این گونه به‌جد

در دیار ِ رویاهای ِ خویش
با تو درنگ می‌کنم؟

۲۹ اردیبهشت ِ ۱۳۴۲

 

۳

کدامین ابلیس ...

 


کدامین ابلیس

 

 

تورا

 

 

این‌چنین

به گفتن ِ نه

 

 

وسوسه می‌کند؟

یا اگر خود فرشته‌ئی‌ست

از دام ِ کدام اهرمن‌ات

 

 

بدین‌گونه

 

 

هُشدار می‌دهد؟


تردیدی‌ست این؟
یا خود
گام‌ْصدای ِ بازپسین قدم‌هاست
که غُربت را به جانب ِ زادگاه ِ آشنائی
فرود می‌آیی؟

۳۰ اردیبهشت ِ ۱۳۴۲

 


۴

سرود برای ِ سپاس و پرستش


بوسه‌های ِ تو
گنجشکَکان ِ پُرگوی ِ باغ‌اند
و پستان‌های‌ات کندوی ِ کوهستان‌هاست
و تن‌ات
رازی‌ست جاودانه

که در خلوتی عظیم

 

 

با من‌اش در میان می‌گذارند.



تن ِ تو آهنگی‌ست
و تن ِ من کلمه‌ئی که در آن می‌نشیند
تا نغمه‌ئی در وجود آید:
سرودی که تداوم را می‌تپد.


در نگاه‌ات همه‌ی ِ مهربانی‌هاست:
قاصدی که زنده‌گی را خبر می‌دهد.


و در سکوت‌ات همه‌ی ِ صداها:
فریادی که بودن را تجربه می‌کند.

نظرات 5 + ارسال نظر
سحر چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:21 ب.ظ http://onsky.blogsky.com

سلام
از لطفت ممنونم
من حتما و در هر فرصتی که امکانش برام هست به وبلاگ شما سر میزنم و از خوندن اشعار جالبی که انتخاب میکنی لذت می برم.
موفق ، شاد و سربلند باشی

غریبه پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:33 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

بودنم را هیچ کس باور نداشت..
هیچ کس کاری بکار من نداشت

بنویسید بعد مرگم روی سنگ...با خطوطی زیبا و قشنگ..
او که خوابیده در گورستان سرد بودنش را هیچ کس باور نداشت



موفقباشید

ارغوان پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام آقا فرزاد
من دوست آیلین هستم
وبلاگ خیلی جالبی دارین
امیدوارم ژر بارتر بشه
خداحافظ

امین پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.desperado87.persianblog.ir

سلام..
خوب هستید..؟
خیلی قشنگ شده..تبریک می گم..
اگه دوست داشتید به من هم سر بزنید..
پس منتظرم..
قربان شما امین..

ایلین پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ http://delshodehgan.blogsky.com

سلام عزیزم بینهایت ممنون راستی دوست من را هم که دیدی ... راستی لطفا رنگ وب را عوض کن رنگ تیره بیشتر می ایدخدا نگهدار خوش بگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد