عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد
خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار
نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر
در بهاری که دلم نشکفد از خنده یار
چه کند با رخ پژمرده من گل به چمن ؟
چه کند با دل افسرده من لاله به باغ ؟
من چه دارم که برم در بر آن غیر از اشک ؟
وین چه دارد که نهد بر دل من غیر از داغ ؟
عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد ...
می برد مژده آزادی زندانی را ،
زودتر کاش به سر منزل مقصود رسد
سحری جلوه کند این شب ظلمانی را .
پنجه مرگ گرفته ست گریبان امید
شمع جانم همه شب سوخته بر بالینش
روح آزرده من می رمد از بوی بهار
بی تو خاری ست به دل ، خنده فروردینش
عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد ...
کاروانی همه افسون ، همه نیرنگ و فریب !
سالها باغ و بهارم همه تاراج خزان
بخت بد ، هرچه کشیدم همه از دست حبیب
دیدن روی گل و سیر چمن نیست بهار
به خدا بی رخ معشوق ، گناه است ! گناه !
آن بهار است که بعد از شب جانسوز فراق
به هم آمیزد دو تبسم : دو نگاه
فریدون مشیری
چرا جوایم را نمی نویسی امشب قراره جهانی زنگ بزنه ولی فکر نمی کنم روی اینا اثر کنه اگر مامان گفت نه دیگه تموم می کنیم مثل قبل می شویم من می تونم تو هم باید بتونی همین
SALAM
KHEILY GHASHANG BOOD
BIA MAN APAM..
سلام فرزاد عزیز
آیا تو واقعا ۱۹ سال داری؟ اگر چنین باشد واقعا آفرین به تو که با این سن کم چنین سایتی داری همه چیزش عالیه دست مریزاد موفق باشی .بخصوص موسیقی متن محشره .