مدتی بود دنبال این شعر از مشیری بودم بودم که بالاخره مهسا خانم زحمت کشیدند و این شعر رو تو بلاگسون گذاشته بودند که من هم با اجازه اینجا می نویسم:
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه ی شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوتر های مست...
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار !
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه ها ی نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گر چه در این روزگار
جامه ی رنگین نمی پوشی به کام
باده ی رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نسیت
جامت _ از آن می که می باید _ تهی ست
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب!
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار!
گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!
خواهش می کنم وبلاگ من متعلق به شماست
سلام
وبلاگ جالب و زیبایی دارید
حاضر به تبادل لینک هستید؟
فرزاد عزیز سلام
من تو وبلاگم اغلب نوشته های دلم رو پست می کنم
اگه متن یا شعر از کس دیگه ای باشه حتما اسم شاعرش رو زیرش می نویسم ...
اگه اسمی زیر نوشته نبود یعنی حرف دل خودمه ...
مرسی از اینهمه لطفت ...
موفق باشید
سلام خوبین؟ وبلاگ محشری داری من عاشق این سبک کارها هستم موافقی تبادل لینک کنیم؟ بی صبرانه منتظر جواب هستم