دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

چنین که برده شراب لبت ز دست مرا

چنین که برده شراب لبت ز دست مرا

مگر به دامن محشر برند مست مرا

چگونه از سرکویت توان کشیدن پای

که کرده هر سر موی تو پای بست مرا

کبود شد فلک از رشک سربلندی من

که عشق سرو بلند تو ساخت پست مرا

بدین امید که یک لحظه با تو بنشینم

 به نیم بوسه توان صد هزار جان دادن

از آن دو لعل می‌آلود می‌پرست مرا

کنون نه مست نگاه تو گشتم ای ساقی

که هست مستی این باده از الست مرا

نشسته خیل غمش در دل شکسته‌ی من

درست شد همه کاری از این شکست مرا

خوشم به سینه‌ی مجروح خویشتن یا رب

جراحتش مرساد آن که سینه خست مرا

پرستش صنمی می‌کنم فروغی سان

که عشقش از پی این کار کرده هست مرا

فروغی بسطامی

نظرات 4 + ارسال نظر
بامدادان دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 ب.ظ http://bamdadan.blogsky.com

در عشق تو گه بت پرستم گویند
گه رند و خراباتی و مستم گویند

اینها همه از بهر شکستم گویند
من شاد به اینکه هر چه هستم گویند

فرزاد عزیز سلام
انتخاب زیبایی بود از فروغی بسطامی .امید که همیشه موفق باشی.

بامدادان دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 ب.ظ

فرزاد عزیز حتما از تبادل لینک خوشحال می شوم . شما می تونید با ای میل آدرس بالا با من تماس داشته باشید.

آزاده سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ب.ظ http://dibache.blogsky.com


خواب

شب بر روی شیشیه های تار
مینشست آرام چون خکستری تبدار
باد نقش سایه ها را در حیاط خانه هر دم زیر و رو میکرد
پیچ نیلوفر چو دودی موج می زد بر سر دیوار
در میان کاجها جادوگر مهتاب
با چراغ بی فروغش می خزید آرام
گویی او در گور ظلمت روح سرگردان خود را جستجو میکرد
من خزیدم در دل بستر
خسته از تشویش و خاموشی
گفتم ای خواب ای سر انگشت کلید باغهای سبز
چشمهایت برکه تاریک ماهی های آرامش
کولبارت را بروی کودک گریان من بگشا
و ببر با خود مرا به سرزمین صورتی رنگ پری های فراموشی

ایلین پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:14 ب.ظ

سلام ببین من حوصله ام سر رفته با من در این جا حرف بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد