تقدیم به زیبا ترین عشق
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینهی دل روبرو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
ازین پس شهریارا، ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم
یه پیشنهاد
تندی و جسارتم رو ببخشید چون از بلاگتون خوشم اومد گفتم حیفه نگم
به نظرم لوگوی وبلاگتون رو ثابت بذارید یا استاد شجریان یا همون شعر این طوری چشم خوننده کم تر اذیت میشه
شما هم نظراتتون رو در مورد بلاگم بگید خوشحال میشم
سلام فعلا دارم رو چیزای دیگه کار میکنم
خودم هم به همین نتیجه رسیده بودم
ممنون از نظرتون
سلام اقا فرزاد
شعر زیبایی بود
خسته نباشی و همیشه عشق در دلت زنده باشد
موفق باشید
خیلی وبلاگ جالبی دارید
به وبلاگ من هم سر بزنید بد نیست