دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن 

 گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
سایه‌ی دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین
گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل
سفره پنهان می‌کند نان حلال خویشتن
شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک
او جمال جمع جوید در زوال خویشتن
خاطرم از ماجرای عمر بی‌حاصل گرفت
پیش بینی کو کز او پرسم مل خویشتن
آسمان گو از هلال ابرو چه می‌تابی که ما
رخ نتابیم از مه ابر و هلال خویشتن
همچو عمرم بی وفا بگذشت ما هم سالها
عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن
شاعران مدحت سرای شهریارانند لیک
شهریار ما غزل‌خوان غزال خویشتن

نظرات 4 + ارسال نظر
•*..*• مهرنوش خانومی•*..*• چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ق.ظ http://tameshki.blogsky.com

نه بابا تو دانشگاه خیلی بچه اروم و خوبیم

دارم سر به زیر ترم میشم :ی

بچگی قاطی بودم دیگه :ی

چون تو ی روز اپ کردم

وقت نمیکنم هر روز اپ کنم

مینویسم میزارم بعد اپ میکنم !

چاکریم

مونارک چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:49 ق.ظ

از سه شنبه تا شنبه!

علی کرمی چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ب.ظ http://dardedoran.blogsky.com

خیلی قشنگ مینویسی در صورت تمایل به تبادل لینک خبرم کن

نردبان۲ چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:53 ب.ظ http://mahmorgan2.persianblog.ir

سلام و از شعر زیبایی که پست کردین لذت بردم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد