خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد از دورن خسته ی سوزان می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم همچنان می سوزد این آتش نقشهایی را که من بستم به خون دل بر سر و چشم در و دیوار در شب رسوای بی ساحل وای بر من ، سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم به دشواری در دهان گود گلدانها روزهای سخت بیماری از فراز بامهاشان ، شاد دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر در پناه این مشبک شب من به هر سو می دوم ، گ گریان ازین بیداد می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان و آنچه دارد منظر و ایوان من به دستان پر از تاول این طرف را می کنم خاموش وز لهیب آن روم از هوش ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر وای ، آیا هیچ سر بر می کنند از خواب مهربان همسایگانم از پی امداد ؟ سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
فرزاد
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ
نصیحت حضرت مولانا :گشاده دست باش جاری باش کمک کن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آیینه)
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها میبینم
و ندایی که به من می گوید:
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار سحر نزدیک است.....
....................................................................
شعر سایه تو پست قبلیت خیلی قشنگ بود ....
والبته همین شعر ...
موفق باشی دوستم
سلام
27 سال پیش مردانی بر بلندای قله ای جا ماندند و تا به امروز به شهر بازنگشته اند .
مردانی بر بلندای شنام !
سلام خالوغلی
دسلردن نه خبر
من چند وقتی بود که دنبال این شعر بودم.یاشاسن