دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

سیزده خط برای زندگی(گابریل گارسیا مارکز)

یک- دوستت دارم، نه به خاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.

دو- هیچکس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

سه- اگر کسی تو را آنطور که می خواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

چهار- دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگیرد، ولی قلب تو را لمس کند.

پنج- بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.

شش- هرگز لبخند را ترک نکن، حتی وقتی ناراحتی. چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.

هفت - تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.

هشت- هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

نه- شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکر گزار باشی.

ده- به چیزی که گذشت غم نخور، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.

یازده- همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده، دوباره اطمینان نکنی.

دوازده- خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.

سیزده- زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیز ها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری

به یادت(مریم حیدرزاده)

تو با یک جرعه از دریای یادت
میان باغ قلبم جا گرفتی
تو با یک انعکاس نقره ای رنگ
تو چون یک هدیه فیروزه ای
رنگ مرا بر قایق رویا نشاندی
و با یک لطف یک لبخند ساده
مرا به سرزمین عشق خواند ی
تو دیار میان قلب ها را
به رسم آسمانی ها شکستی
چون حسی غریب و واژه های سرخ
میان دفتر روحم نشستی
 تو دریای ترین ترسیم یک موج
تو تنها جاده دل تا خدایی
تو مثل شوق یک کودک لطیفی
تو مثل عطر یک گلدان رهایی
تو مثل نغمه موزون باران
به روی اطلسی ها نازنینی
و تا وقتی روحم مال اینجاست
به روی صفحه دل می نشینی
 

فرهاد فخرالدینی

فرهاد فخرالدینی سال ۱۳۱۶ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد. پدرش از ادیبان صاحب نام بود و این امر باعث شد که فرزندانش به امور هنری گرایش پیدا کنند. او از پنج سالگی آموختن موسیقی را آغاز کرد.

 دوره ردیف‌های موسیقی زیر نظر احمد مهاجر آموخت و بعد از مدتی نزد استاد ابوالحسن صبا رفت و نوازندگی ویولن را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد. از دوستان نزدیک او که در کلاس صبا با هم همکلاس بودند می توان به علی تجویدی اشاره کرد. فخرالدینی مدتی بعد وارد دوره عالی هنرستان موسیقی شد.

هنوز تحصیلاتش در این هنرستان عالی به پایان نرسیده بود که از سوی ریاست وقت هنرستان، استادحسین دهلوی به تدریس در همان هنرستان دعوت شد. سال 1344 همکاری با برنامه های مختلف رادیو را نیز آغاز کرد و از سال 1352 تا 1358 رهبر ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون بود. فخرالدینی نیز از سال 1347 ساخت موسیقی را نیز با آهنگسازی برای فیلم سینمایی شوهر آهو خانم به کارگردانی داوود ملا پور آغاز کرد.

از دیگر آثار سینمایی او می توان به آهنگسازی فیلم های کمال ‌الملک (علی حاتمی 1363)، گزارش یک قتل (محمدعلی نجفی 1365)، بوعلی سینا (کیهان رهگذار 1366)، پرستار شب (محمدعلی نجفی1366)، روز باشکوه (کیانوش عیاری 1367)، شاخه‌ های بید (امرالله احمدجو 1367)، جستجوگر (محمد متوسلانی1368)، ساوالان ( یدالله صمدی 1368)، آپارتمان شماره 13 (یدالله صمدی1369)، ملک خاتون (حسن محمدزاده 1369)، قرق (احمد هاشمی1370)، زندان دیو (حسن محمدزاده1371)، آدم برفی (داود میرباقری 1373)، مسافر ری (داود میرباقری1379)، وعده دیدار (جمال شورجه 1383) و...اشاره کرد. فرهاد فخرالدینی طعم و رنگ ایرانی به خوبی در آثارش دیده می شود.

با وجودی که در آثار او از سازبندی غربی استفاده می شود اما اثر هویت ایرانی خود را به خوبی نشان می دهد. او در سال 1377 با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارکستر موسیقی ملی ایران را راه اندازی کرد. در این ارکستر از سازهای غربی و ایرانی استفاده می شود و آثار هنرمندان و آهنگسازان ایرانی به اجرا در می آید. این ارکستر تا کنون اجراهای موفقی را همراه با این ارکستر انجام داده و استعدادهای فراوانی را به موسیقی ایرانی شناسانده است. فرهاد فخر الدینی، در طول زندگی هنری خویش به جز آهنگسازی، به امور پژوهشی نیز پرداخته است و در این زمینه به بررسی ریتم در موسیقی قدیم ایران علاقه‌مندی بیشتری نشان داده است.

او که هم اکنون رهبر ارکستر ایران است با این ارکستر سفرهایی به کشورهای دیگر داشته است. این ارکستر نیز همانند ارکستر سمفونیک تهران با مشکلات و کمبودهای زیادی مواجه بوده است اما توانسته بدون وقفه به کار خود ادامه دهد. در سال گذشته قرار بود ارکستر کنسرت های شهرستان های مختلف ایران را آغاز کند. اما نخستین برنامه آن که قرار بود در تبریز برگزار شود، نیز به مرحله اجرا نرسید. با این حال فخرالدینی هنوز رهبری و اداره ارکستر مسیقی ملی را به عهده دارد و در اجرای هر چه بهتر برنامه های آن تلاش می کند.

بخش هایی از حیدر بابابیه سلام(شاهکار استاد شهریار)

حیدربابا ، دوْنیا یالان دوْنیادى

سلیماننان ، نوحدان قالان دوْنیادى

اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنیادى

هر کیمسَیه هر نه وئریب ، آلیبدى

افلاطوننان بیر قورى آد قالیبدى


حیدربابا ، یار و یولداش دؤندوْلر

بیر-بیر منى چؤلده قوْیوب ، چؤندوْلر

چشمه لریم ، چیراخلاریم ، سؤندوْلر

یامان یئرده گؤن دؤندى ، آخشام اوْلدى

دوْنیا منه خرابه شام اوْلدى


عم اوْغلینان گئدن گئجه قیپچاغا

آى کى چیخدى ، آتلار گلدى اوْیناغا

دیرماشیردیق ، داغلان آشیردیق داغا

مش ممى خان گؤى آتینى اوْیناتدى

تفنگینى آشیردى ، شاققیلداتدى

...

منیم آتام سفره لى بیر کیشییدى

ائل الیندن توتماق اوْنون ایشییدى

گؤزللرین آخره قالمیشییدى

اوْننان سوْرا دؤنرگه لر دؤنوْبلر

محبّتین چیراخلارى سؤنوْبلر

...

بیر سوْروشون بو قارقینمیش فلکدن

نه ایستیوْر بو قوردوغى کلکدن ؟

دینه گئچیرت اولدوزلارى الکدن

قوْى تؤکوْلسوْن ، بو یئر اوْزى داغیلسین

بو شیطانلیق قورقوسى بیر ییغیلسین

بیر اوچئیدیم بو چیرپینان یئلینن

باغلاشئیدیم داغدان آشان سئلینن

آغلاشئیدیم اوزاق دوْشَن ائلینن

بیر گؤرئیدیم آیریلیغى کیم سالدى

اؤلکه میزده کیم قیریلدى ، کیم قالدى


من سنون تک داغا سالدیم نَفَسى

سنده قئیتر ، گوْیلره سال بوسَسى

بایقوشوندا دار اوْلماسین قفسى

بوردا بیر شئر داردا قالیب ، باغیریر

مروّت سیز انسانلارى چاغیریر

حیدربابا ، غیرت قانون قاینارکن

قره قوشلار سنَّن قوْپوپ ، قالخارکن

اوْ سیلدیریم داشلارینان اوْینارکن

قوْزان ، منیم همّتیمى اوْردا گؤر

اوردان اَییل ، قامتیمى داردا گؤر

ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده

ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده     

بهر من ار می‌ندهی بهر دل یار بده

ساقی دلدار تویی چاره بیمار تویی

    

 

شربت شادی و شفا زود به بیمار بده

باده در آن جام فکن گردن اندیشه بزن

     

هین دل ما را مشکن ای دل و دلدار بده

باز کن آن میکده را ترک کن این عربده را

     

عاشق تشنه زده را از خم خمار بده

جان بهار و چمنی رونق سرو و سمنی

     

هین که بهانه نکنی ای بت عیار بده

پای چو در حیله نهی وز کف مستان بجهی

     

دشمن ما شاد شود کوری اغیار بده

غم مده و آه مده جز به طرب راه مده

     

آه ز بیراه بود ره بگشا بار بده

ما همه مخمور لقا تشنه سغراق بقا

     

بهر گرو پیش سقا خرقه و دستار بده

تشنه دیرینه منم گرم دل و سینه منم

     

جام و قدح را بشکن بی‌حد و بسیار بده

خود مه و مهتاب تویی ماهی این آب منم

     

ماه به ماهی نرسد پس ز مه ادرار بده

دیوان شمس