دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمی یاد

                        

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمی یاد

لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمی یاد

روی ماهش کجا پنهون شده اون رفته کجا؟

چرا از اون ور ابرا دیگه بیرون نمی یاد

نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف

عکس چشمای قشنگت توی فنجون نمی یاد

منو کشتی تو با اون خنجر دوریت عجبه

چرا از این دل دیوونه یه کم خون نمی یاد

مگه تو بی خبری مو هام و پریشون می کنم

دل تو حتی واسه موی پریشون نمی یاد

دلت از بس که سفید ِ و لطیف ِ مثِ برف

از خجالت تو برفی تو زمستون نمی یاد

تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی

درا رو بستم از اون وقت دیگه مهمون نمی یاد

صدای بارون قشنگه به شیشه که می خوره

اما با غم نجیبه روی ناودون نمی یاد

دو سه بار واست نوشتم مث ِ آیینه می مونی

تو یه بار جواب ندادی چرا شمعدون نمی یاد

عمریه اسیرتم اسیر اون چشمای ناز

یه ملاقاتی واسم یه بار به زندون نمی یاد

نمی گه کسی واسه مرمتش فکری کینم

هیچ کسی سراغ این کلبه ی ویرون نمی یاد

زندگی بازیه شترنجه و من منتظرم

طرف مقابلم ولی به میدون نمی یاد

گاهی وقتا این قدر آب و هوام ابری می شه

که قد اشکای من از رود کارون نمی یاد

گاهی با خودم می گم شاید می خواد ذوق بکنم

اما معلومه نخواد بیاد که پنهون نمی یاد

اونیکه برای دیدنش ستاره می شماری اهل نازه

پس با یه خواهش آسون نمی یاد

توی نامه آخری کلی دلیل نوشته بود

مثلا چون تشنه ان یاسای گلدون نمی یاد

بم را فراموش نکنیم

 

 محمدرضا شجریان در مراسم افتتاح نمایشگاه فروش آثار خوشنویسی به نفع باغ هنر بم، از فراموش شدن مردم بم گلایه کرد.

شجریان در ادامه با اشاره به دو هدف اصلی برپایی این نمایشگاه توضیح داد: خط تنها هنری چشم‌نواز نیست بلکه هنری اصیل است که با زیبایی خاص خود معنا را منتقل می‌کند.بارها گفته‌ام و باز می‌گویم که اگر آواز میراث شعری ما را حفظ می‌کند،خط و آواز خویشاوند یکدیگرند و هر دو ما را به جهان نامی شعر پیوند می‌زنند.
‌ مردم بم را فراموش کرده‌اند
استاد آواز ایران در ادامه از فراموش شدن مردم بم گلایه کرد و گفت:مدتی است دردی به دل من نشسته که گاه در لفافه از آن سخن گفته‌ام اما امروز به صراحت می‌گویم که مردم بم را فراموش کرده‌اند.
وی افزود: ‌ما مردمی هستیم با فرهنگ و تمدنی والا که دستاوردهای قابل ستایشی را در عرصه‌های مختلف فرهنگی و هنری در طول تاریخ داشته‌ایم که بخشی از این دستاوردها به میراث جهانی تعلق دارد. حافظ،مولوی و سعدی امروز نه به ایران که به تمام دنیا تعلق دارند و من عاشق این فرهنگم.اما مردم ما صفات ناپسندی هم دارند که فراموشی یکی از آنهاست. ما ملت فراموش‌کاری هستیم.
شجریان به زلزله بم اشاره کرد و گفت: روزی که زلزله بم روی داد همه خود را مصیبت‌زده می‌دانستیم و درد این زخم را بر روان خود احساس می‌کردیم. ما به بازماندگان بم قول‌های بسیاری دادیم و این که دوباره بم را خواهیم ساخت. مردم بم بالاخره بم را دوباره خواهند ساخت، اما گرد زمانه بر دل ما نشست، زخم بم را فراموش کردیم و امروز نام بم دیگر دل کسی را نمی‌سوزاند.
وی اضافه کرد: امروز باید برای کمک به مردم بم دست به ترفند و تبلیغات بزنیم که رسم خوبی در میان ما نیست و این همان نکته‌ای است که مرا آزار می‌دهد.
شجریان همچنین درباره انگیزه حضورش در مراسم‌های این چنین گفت: انگیزه من تنها کمک به مردم بم نیست،بلکه مهمتر از آن فراموش نکردن آن است. چرا که مردم بم سرانجام بم را خواهند ساخت،اما این فراموشی سرانجام از میان خودمان قربانی می‌گیرد،به درون زندگی ما نفوذ می‌کند و مثل موریانه ما را از درون می‌پوساند،اول بم و سپس دیگر نزدیکانمان را فراموش می‌کنیم.
استاد آواز ایران در خاتمه از همگان خواست که نگذارند مردم بم فراموش شوند و در این نمایشگاه نیز ابتدا گامی برای کمک به مردم بم و احیاء آن و سپس گامی برای گریز از فراموشی بردارند.

سیزده خط برای زندگی(گابریل گارسیا مارکز)

یک- دوستت دارم، نه به خاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.

دو- هیچکس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

سه- اگر کسی تو را آنطور که می خواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

چهار- دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگیرد، ولی قلب تو را لمس کند.

پنج- بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.

شش- هرگز لبخند را ترک نکن، حتی وقتی ناراحتی. چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.

هفت - تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.

هشت- هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

نه- شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکر گزار باشی.

ده- به چیزی که گذشت غم نخور، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.

یازده- همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده، دوباره اطمینان نکنی.

دوازده- خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.

سیزده- زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیز ها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری

به یادت(مریم حیدرزاده)

تو با یک جرعه از دریای یادت
میان باغ قلبم جا گرفتی
تو با یک انعکاس نقره ای رنگ
تو چون یک هدیه فیروزه ای
رنگ مرا بر قایق رویا نشاندی
و با یک لطف یک لبخند ساده
مرا به سرزمین عشق خواند ی
تو دیار میان قلب ها را
به رسم آسمانی ها شکستی
چون حسی غریب و واژه های سرخ
میان دفتر روحم نشستی
 تو دریای ترین ترسیم یک موج
تو تنها جاده دل تا خدایی
تو مثل شوق یک کودک لطیفی
تو مثل عطر یک گلدان رهایی
تو مثل نغمه موزون باران
به روی اطلسی ها نازنینی
و تا وقتی روحم مال اینجاست
به روی صفحه دل می نشینی
 

فرهاد فخرالدینی

فرهاد فخرالدینی سال ۱۳۱۶ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد. پدرش از ادیبان صاحب نام بود و این امر باعث شد که فرزندانش به امور هنری گرایش پیدا کنند. او از پنج سالگی آموختن موسیقی را آغاز کرد.

 دوره ردیف‌های موسیقی زیر نظر احمد مهاجر آموخت و بعد از مدتی نزد استاد ابوالحسن صبا رفت و نوازندگی ویولن را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد. از دوستان نزدیک او که در کلاس صبا با هم همکلاس بودند می توان به علی تجویدی اشاره کرد. فخرالدینی مدتی بعد وارد دوره عالی هنرستان موسیقی شد.

هنوز تحصیلاتش در این هنرستان عالی به پایان نرسیده بود که از سوی ریاست وقت هنرستان، استادحسین دهلوی به تدریس در همان هنرستان دعوت شد. سال 1344 همکاری با برنامه های مختلف رادیو را نیز آغاز کرد و از سال 1352 تا 1358 رهبر ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون بود. فخرالدینی نیز از سال 1347 ساخت موسیقی را نیز با آهنگسازی برای فیلم سینمایی شوهر آهو خانم به کارگردانی داوود ملا پور آغاز کرد.

از دیگر آثار سینمایی او می توان به آهنگسازی فیلم های کمال ‌الملک (علی حاتمی 1363)، گزارش یک قتل (محمدعلی نجفی 1365)، بوعلی سینا (کیهان رهگذار 1366)، پرستار شب (محمدعلی نجفی1366)، روز باشکوه (کیانوش عیاری 1367)، شاخه‌ های بید (امرالله احمدجو 1367)، جستجوگر (محمد متوسلانی1368)، ساوالان ( یدالله صمدی 1368)، آپارتمان شماره 13 (یدالله صمدی1369)، ملک خاتون (حسن محمدزاده 1369)، قرق (احمد هاشمی1370)، زندان دیو (حسن محمدزاده1371)، آدم برفی (داود میرباقری 1373)، مسافر ری (داود میرباقری1379)، وعده دیدار (جمال شورجه 1383) و...اشاره کرد. فرهاد فخرالدینی طعم و رنگ ایرانی به خوبی در آثارش دیده می شود.

با وجودی که در آثار او از سازبندی غربی استفاده می شود اما اثر هویت ایرانی خود را به خوبی نشان می دهد. او در سال 1377 با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارکستر موسیقی ملی ایران را راه اندازی کرد. در این ارکستر از سازهای غربی و ایرانی استفاده می شود و آثار هنرمندان و آهنگسازان ایرانی به اجرا در می آید. این ارکستر تا کنون اجراهای موفقی را همراه با این ارکستر انجام داده و استعدادهای فراوانی را به موسیقی ایرانی شناسانده است. فرهاد فخر الدینی، در طول زندگی هنری خویش به جز آهنگسازی، به امور پژوهشی نیز پرداخته است و در این زمینه به بررسی ریتم در موسیقی قدیم ایران علاقه‌مندی بیشتری نشان داده است.

او که هم اکنون رهبر ارکستر ایران است با این ارکستر سفرهایی به کشورهای دیگر داشته است. این ارکستر نیز همانند ارکستر سمفونیک تهران با مشکلات و کمبودهای زیادی مواجه بوده است اما توانسته بدون وقفه به کار خود ادامه دهد. در سال گذشته قرار بود ارکستر کنسرت های شهرستان های مختلف ایران را آغاز کند. اما نخستین برنامه آن که قرار بود در تبریز برگزار شود، نیز به مرحله اجرا نرسید. با این حال فخرالدینی هنوز رهبری و اداره ارکستر مسیقی ملی را به عهده دارد و در اجرای هر چه بهتر برنامه های آن تلاش می کند.