نمونه ترکی
ای خوش اود مست، کی بیلمز غمی-عالَم نه ایمیش، | نه چکر عالم اوچون غم، نه بیلر غم نه ایمیش | |
بیر پری سیلسیلهیی-عشقینه دوشدوم ناگه، | شیمدی بیلدیم سببی-خیلقت-آدم نه ایمیش. | |
واعظ اوصافی-جهنم قلیر، ای اهل ورع! | وار اونون مجلسینه، بیل کی جهنم نه ایمیش! | |
اوخو کؤکسومده ئوتوپ، قالمیش ایمیش پئیکانی، | آه بیلیدیم سببی-آهی-دمادم نه ایمیش! | |
ای فضـولـی! مـزهیی-ساقی و صهبــا بیلـدیـن، | توبه قیل تا بیلهسن، زَرق و ریا هم نه ایمیش |
ترجمه فاسی
خرم آنکس که نداند غم عالم چه بوَد ناگهان بندی زنجیر نگاری شدهام حال دانم سبب خلقت آدم چه بود گفت واعظ همه اوصاف جهنم، زاهد! باش در مجلس او، بین که جهنم چه بود تیر بر دل بزد و مانده بجا پیکانش آه، دانم سبب آه دمادم چه بود ای فضولی مزه باده ساقی دانی چو کنی توبه بدانی که ریا هم چه بود
در شهر دلبری که بخندد به ناز نیست
عشقی که آتشم بزند بر نیاز نیست
برق صفا نمانده به چشمان دلبران
دیدار هست و دیده عاشق نواز نیست
ساقی مریز باده که می دانم این شراب
مرد افکن و تب آور و مینا گداز نیست
رازی است بر لبم که نخواهم سرودنش
مردیم از اینکه محرم دانای راز نیست
مردم اگر چه قصه ما ساز کرده اند
مارا زبان مردم افسانه ساز نیست
آن گل به طعنه گفت که در بزم درد ما
روی نگار و جام می و اشک ساز نیست
ای تازه گل مناز به گلزار حسن خویش
ناز این همه به چهره گل های ناز نیست
سوزم چو لاله بر دل صحرای زندگی
نازم به بخت ژاله که عمرش دراز نیست
دکتر مهدی حمیدی
فمنـی وادار الیـئن یـازمـاقـا باعـث غمـدور
اورکیمـده اینـانـون غـم اوزی بیـر عالمدور
چوخلو من سعی ائلدیم اوندان اولام بلکه اوزاق
غصه میز بیش اولوب شادلیقیمز چوخ کمدور
غـم پـوزار اوزده اگـر اولسـا تبسـم نقـشی
هـارا اوء رخنه ائـدر اوردا اینـان ماتمـدور
آیـرو دوشمـز نجه گور بیزدن اودا بیر لحظه
بی وفالیـق ائـلین سیـز گوروسوز آدمـدور
آراز
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ عاشق
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا بر آمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
دکتر مهدی حمیدی شیرازی
فرشچیان متولد ۱۳۰۸ هجری در اصفهان است. پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود با دیدن استعداد فرزندش، وی را به کارگاه نقاشی استاد حاج میرزا آقا امامی برد.
فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و فارغالتحصیلی از مدرسه هنرهای زیبا اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعهی آثار هنرمندان غربی در موزهها پرداخت. بنا بر گفته وی در موزههای اروپا، اول کسی بود که وارد موزه میشد با بستهای از کتاب و قلم، و درنهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج میشد.
پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.
محمود فرشچیان، هم اکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهای دوره ای و فصلی به ایران دارد.