دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

دلشدگان

دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

مهدی سهیلی

افسرده ، بی پناه ، پریشانحال ــــ


افتاده ام به گوشه ی تنهائی


من یکطرف نشسته ام و غمها


ایستاده اند گرم و صف آرائی


***


در بزم گرم زندگیم، بیگاه


سنگی فتاد و ساغر من بشکست


طفلم رمید و همسر من بگریخت


دستی رسید و رشته ما بگسست


***


عمری قرار زندگیم بودند


رفتند و هیچ صبر و قرارم نیست


خواهم ز چنگ حادثه بگریزم


ایوای من که پای فرارم نیست


***


کو خنده های کودک دلبندم؟


آن گر مخوی نغمه سرایم کو؟


آنکس که کودکانه گه بیگاه ـــ


میگفت قصه ها ز برایم کو؟


***


ایوای از شکنجه های تنهائی


کو همسرم؟ کجاست هماغوشم؟


فرزند من کجاست که با شادی ـــ


بالا رود ز دست و سر و دوشم؟


***


خاموش مانده خانه من امشب


در آن خروش و همهمه بر پا نیست


دلبند کودکم که دلم میبرد ـــ
آرام جان خسته « بابا » نیست


***


ای تک ستاره های شب تارم


ای اشکها! ز دیده فرو ریزید


ای لحظه های غم زده! بنشینید


ای دیوهای حادثه! بر خیزید


***


در این شب سیاه غم آلوده


من هستم و سکوت غم انگیزی


وز این سیاه چال ،نصیبم نیست ـــ


جز وای وای شوم شباویزی

سیمین دانشور


محتوای دیگر هنر مدرن دلهره است. تجربه سرمایه داری برای هنرمندان مدرن احساس دلهره، بیزاری، انزوا، نامیدی و انحراف به بار آورده است. اما آیا باید دلهره را به عنوان یک مشخصه اصیل انسان امروزی بپذیریم؟ یا به قول "بودا" رستگاری را آزادی از اضطراب بدانیم؟ شک نیست که قبول دلهره به عنوان یک اصل حاکم بر زندگی، خود به بینوائی و حقارت و تحریف تصویر بشری می انجامد و فرد برای آزادی ازاضطراب یا از بین بردن آن به خوار شمردن کار مقدرات و مقدرات یعنی جنسیت به عنوان علت وجودی هستی پناه می برد و اثر هنری حاصل از چنین راه حل هائی به قول "لوکاچ" جهان و هستی را یک فیلم هزل آمیز نشان می دهد، که غالبا ناتوانی یا انحراف جنسی درون ما به غم انگیزی آن است. متاسفانه در کشورهای جهان سوم و همچنین در کشور ما غالبا این گونه هنر و اینگونه راه حل ها تلویحاً و گاه رسماً تائید می شود.


محتوای دیگر هنر مدرن دردشناسی و بیمارگونگی است؛ و این امر به علت کیفیت ملال آور زندگی در نظام سرمایه داری است. نگاهی به تاریخ هنر نشان می دهد که هنر غالبا از درد و رنج سرچشمه گرفته است. خوب، اما درد شناسی هنر مدرن نوع دیگری است و تسلطی بردرد هم وجود ندارد. دردشناسی هنر مدرن ریشه روانی دارد و سر نخ این رشته دراز به فروید می رسد. نا بهنجاری های شخصیت، دلهره، انحراف جنسی، حالات روحی هنرمندان مدرن است و اعتراض به مفاسد جامعه میان هنرمندان مدرن به صورت گریز به بیماری روانی مطرح می شود که خود انحراف دیگری است. کافکا شاید کاملترین هنرمند مدرن باشد، اما انسانی که او به ما معرفی می کند، مگسی است که به دام افتاده است. اینکه از بد حادثه به نومیدی پناه ببریم، هراس تازه ای را آزموده ایم....



سیمین دانشور در هشتم اردیبهشت ماه سال 1300 در شیراز به دنیا آمد. پدرش محمد علی دانشور (احیاالسلطنه) بود همان کسی که سیمین در رمان سووشن به نام دکتر عبداله خان یاد میکند. احیاالسلطنه مردی با فرهنگ و ادب بود و عضو گروه حافظیون که شب های جمعه به سر مزار حافظ جمع میشدند و یاد حافظ را زنده نگه میداشتند. مادر سیمین قمرالسلطنه نام داشت، بانوی شاعر و هنرمند که نقاشی را به فرزندانش می آموخت. در سال 1328، دکتری خود را در رشته ی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران با دفاع از رساله خود در مورد "زیبایی شناسی" از دست دکتر فروزانفر گرفت. یک سال بعد با جلال آل احمد ازدواج کرد (در اتوبوس مسیر شیراز با وی آشنا شد) و در سال 1331 برای مطالعه در رشته ی «زیبایی شناسی» در دانشگاه استنفورد، به آمریکا سفر کرد و دو سال بعد به ایران بازگشت. سیمین دانشور اولین رئیس کانون نویسندگان و مشهورترین زن نویسنده ایرانی که آثارش به بیشتر زبان های دنیا ترجمه شده است. وی اعتقاد دارد که بیشتر روشنفکرهای ما در حال حاضر مهاجرت کرده اند و آنهایی هم که مانده اند منزوی شده اند و در میان نویسندگان زن سهیلا بسکی، ناهید کبیری و زویا پیرزاد را برتر از دیگران میداند. در خصوص شاعران نیز کار منصور اوجی و شفیعی کدکنی واحمدرضا احمدی را که نیمای کویر میداندش را بیشتر می پسندد. در میان آثار او ساربان سرگردان 88 هزار نسخه چاپ شد و سووشون نیز که با چاپ ۱۷ رسیده است. دوران فعلی را برای متفکرین و روشنفکران مناسب نمی داند و می گوید که" من نمی دانم کجا نوشتم «خدا کلمه را رایگان به ما نداد» کلمه را به ما داده که با آن حرف حق بزنیم و الان نمی شود حرف حق زد".


از جمله تألیف ها و ترجمه های دانشور عبارت اند از: «آتش خاموش» ( 1327)، «سرباز شکلاتی» برنارد شاو (1328)، «باغ آلبالو» و «دشمنان» از آنتوان چخوف (1331)، «بئاتریس» از شنیتسلر و «رمز موفق زیستن» از دیل کارنگی (1332)، «کمدی انسانی» ویلیام سارویان و «داغ ننگ» از ناتانیل هارتون (1334)، «شهری چون بهشت» (1340)، «سووشون» (1348)، «بنال وطن» از آلن پیتون (1351)، «به کی سلام کنم؟» (1359)، «غروب جلال» (1360)، «ماه عسل آفتابی» (داستان های ملل مختلف) (1362)، «جزیره ی سرگردانی» (1372)، «شناخت و تحسین هنر» (مجموعه ی مقالات) (1375)، «از پرنده های مهاجر بپرس» (1376) و «ساربان سرگردان» (1380 )


کتاب شناسی صادق هدایت

کتابهایی که در مورد صادق هدایت نوشته شده است


نیمه پنهان سرگذشت صادق هدایت / جهانگیر هدایت



یاد هدایت 82: گزیده ای از داستان های شرکت کننده در دومین دوره ی جایزه ی ادبی صادق هدایت



یاد هدایت 81: گزیده ای از داستان های شرکت کننده در اولین دوره ی جایزه ی ادبی صادق هدایت



سی و شش روز با صادق هدایت: جهانگیر هدایت - 1381



آلبوم «آهوی تنها» مجموعه نقاشی های صادق هدایت: جانگیر هدایت - 1381



خیام صادق، مجموعه آثار صادق هدایت درباره ی خیام: مقدمه و گردآوری جهانگیر هدایت - 1381



سه قطره خون، نقدها و نظرها، ترجمه ی انگلیسی: مقدمه و گردآوری جهانگیر هدایت - 1381



آلبوم «از مرز انزوا» مجموعه کارت پستال های

ادامه مطلب ...

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من


دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من


دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من


عشق تو در دل نهان شد دل زار و ناتوان شد


رفتی چو تیر کمان شد از بار غم پیکر من


می سوزم از اشتیاقت در آتشم از فراغت


کانون من سینه من سودای من آذر من


بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل


چون می تواند کشیدن این پیکر لاغر من


اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد


آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من