-
پنجره
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 22:40
د٬از شاعر محترم و مجری فهیم دو قدم مانده به صبح محمد صالح علا پنجره باز و بسته کن یاد هوای ابری و ابرهای دل شکسته کن پنجره باز و بسته کن یاد پرنده آسمان نسیم ریشه بسته کن در پی پاره تنم زخمی و دربه در منم لالام و در سکوت خود بر سر و سینه می زنم روزی نمی رسد که من به دوری تو خو کنم خواب تو را عزیز من چگونه آرزو کنم
-
غنچه
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1387 23:24
این از پست های قدیمی وبلاگمه ولی چون امروز سالگرد درگذشت شاعر عزیز قیصر امین پور هست این پست رو دوباره گذاشتم این شعر غنچه هم اولین شعریه که از آقای امین پور خوندم و خیلی دوسش دارم غنچه با دل گرفته گفت: زندگی لب زخنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است گل به خنده گفت زندگی شکفنتن است با زبان سبز راز گفتن است گفتگوی...
-
می تراوید آفتاب از بوته ها
سهشنبه 7 آبانماه سال 1387 22:58
می تراوید آفتاب از بوته ها دیدمش در دشت های نم زده مست اندوه تماشای یار باد مویش افشان گونه اش شبنم زده لاله ای دیدیم لبخندی به دشت پرتویی در آب روشن ریخته او صدا را درشیار باد ریخت جلوه اش با بوی خاک آمیخته رود تابان بود و او موج صدا خیره شد چشمان ما در رود وهم پرده روشن بود او تاریک خواند طرح ها دردست دارد دود وهم...
-
تولدت مبارک
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 12:57
با هفت تا آسمون پر از گل های یاس و میخک با صد تا دریا پر عشق و اشتیاق و پولک یه قلب عاشق با یه حس بیقرارو کوچک فقط میخواد بهت بگه عزیزم تولدت مبارک یادته سال پیش؟تولدت!رفتیم بوستان گفتگو اون نگاهها و سکوتی که بینمون بود زیباترین لحظات زندگیم بود نگاه و سکوتی که یه عشق زیبا رو به وجود آورد اون هم روز تولد تو عزیزم...
-
هدیه
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1387 19:14
پیر مردی نحیف و لاغر روی صندلی اتوبوسی که در یک جاده روستایی پیش می رفت نشسته بودودسته گلی بر دست داشت.آنسوی راهروی اتوبوس هم دختر جوانی نشسته بود که چشم هایش هر چنذ لحظه یک بار به طرف دسته گل پیر مرد برمی گشت.لحظه ای رسید که پیرمرد قصد پیاده شدن کرد.او بدون مقدمه دسته گل را به روی دامن دختر گذاشت و گفت:"میبینم...
-
فغان از جدایی
شنبه 27 مهرماه سال 1387 21:38
-
همای اوج سعادت
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 22:20
یکی از بهترین های استاد شجریان که با تک نوازی پیانو خوندن همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد حباب وار براندازم از نشاط کلاه اگر ز روی تو عکسی بجام ما افتد ببارگاه تو چون باد ار نباشد بار کی اتفاق مجال سلام ما افتد چو جان فدای لبت شد خیال می بستم که قطره ای ز زلالش بکام ما افتد خیال زلف تو...
-
ملاقات با دوزخیان
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 18:43
یاآن دم که مرا می زده در خاک سپارید زیر کفنم خمره ای از باده گذارید تا در سفر دوزخ از آن باده بنوشم بر خاک من از ساقه ی انگور بکارید آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات هر قدر که در خاک ننوشیدم از آن باده ی صافی بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی جز ساغر و میخانه و ساقی نشناسم بر پایه ی پیمانه...
-
سعدی
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 23:09
از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست، دشمن است شکایت کجا بریم بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازآ که در قدمانت بگستریم ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن...
-
کنسرت استاد محمدرضا شجریان و گروه شهناز
جمعه 19 مهرماه سال 1387 23:18
سلام امیدوارم حال همه دوستان خوب باشه دیشب رفته بودیم کنسرت استاد شجریان جای همه تون خالی مثل همیشه زیبا بود ولی یه فرق اساسی با بقیه کنسرتای دیگه داشت اونم این بود که استاد از دو تا ساز جدید رونمایی کرد. صراحی و یه مدل سنتور که خود استاد ساخته صراحی یک نوع ساز آرشه ای هستش که صدای بم داره و یک چیزی میان قیژک و کمانچه...
-
فریدون مشیری
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 11:22
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هرکسی می خواهد وارد خانه ی پر عشق و صفای من گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانهء ما اینجاست...
-
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 21:34
استاد شهریار ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آنکه میخواست برویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم آنکه میخواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم یار سود از شرفم سر...
-
گل پونه ها
یکشنبه 14 مهرماه سال 1387 20:54
به یاد زنده یاد ایرج بسطامی گل پونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد خاموشی شب رفت فردایی دگر شد من مانده ام تنهای تنها من مانده ام تنها میان سیل غمها گل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد می خواهم اکنون تا سحر گاهان بنالم افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم گل پونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد...
-
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
شنبه 13 مهرماه سال 1387 22:55
باز هم یکی از آواز های بسیار بی نظیر استاد شجریان دز آلبوم نوا که با جواب نی استاد عندلیبی این شعر و آواز و موسیقی و ... بی نظیر می کنه ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ...
-
تسلی و سلام(مهدی اخوان ثالث)
جمعه 12 مهرماه سال 1387 22:58
دیدی دلا که یار نیامد گرد آمد و سوار نیامد بگداخت شمع و سوخت سراپای وان صبح زرنگار نیامد آراستیم خانه و خوان را وان ضیف نامدار نیامد دل را و شوق را و توان را غم خورد و غمگسار نیامد آن کاخ ها ز پایه فروریخت و آن کرده ها به کار نیامد سوزد دلم به رنج و شکیبت ای باغبان! بهار نیامد بشکفت بس شکوفه و پژمرد اما گلی به بار...
-
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 21:50
حافظ می گوید: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را صائب نیز چنین می فرماید: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را شهریار هم وارد گود می شود: اگر آن ترک شیرازی...
-
دگر از جان من ای سیمین بر چه می خواهی ؟
یکشنبه 7 مهرماه سال 1387 23:46
دگر از جان من ای سیمین بر چه می خواهی ؟ ربوده ای دل زارم دگر چه می خواهی ؟ مریز دانه که ما خود اسیر دام تو ایم ز صید طایر بی بال و پر چه می خواهی ؟ اثر ز ناله خونین دلان گریزان است ز ناله ای دل خونین اثر چه می خواهی ؟ به گریه بر سر راهش فتاده بودم دوش بخنده گفت ازین رهگذر چه می خواهی ؟ نهاده ام سر تسلیم زیر شمشیرت...
-
از زندگانیم گله دارد جوانیم
یکشنبه 7 مهرماه سال 1387 00:24
از سینای عزیز هم ممنونم این شعر رو تو یکی از نظرات نوشته بود از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمندهی جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانیم چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر وز دور مژدهی جرس کاروانیم گوش زمین به نالهی...
-
زمستان است
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 22:06
زنده یاد مهدی اخوان ثالث سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید، نتواند، که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس کز گرمگاه سینه میآید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش...
-
خاطره لر اودا دوشدو
سهشنبه 2 مهرماه سال 1387 14:49
شاعر:نصرت کسمنلی نه لر، نه لر یادا دوشدو خاطیره لر اودا دوشدو او گونلردن قلبیمیزه قورخولو بیر صدا دوشدو گورمه یه یدیم کاش کی، سنی. باهار گلدی قیش ائوینه بو کوچه ری قوش ائوینه او واخت ناشی بنا کیمی یادداشیمین داش ائوینه هورمه یه یدیم کاش کی، سنی کوله دونموش اود- اوجاقسان بلکه یئله قالاجاقسان اوندا اوشاق دئییلدیم کی...
-
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
دوشنبه 1 مهرماه سال 1387 22:36
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب...
-
بت چین
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 11:52
این تصنیف از بهترین های استاد شجریانه که هرکی گوش نده ضرر کرده و من تقدیم می کنم به تنها و دوست داشتنی ترین عشق روی زمین ای مه من ای بت چین ای صنم لاله رخ و زهره جبین ای صنم تا به تو دادم دل و دین ای صنم بر همه کس گشته یقین ای صنم من زتو دوری نتوانم دیگر جانم وز تو صبوری نتوانم دیگر بیا حبیبم بیا طبیبم بیا حبیبم بیا...
-
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
جمعه 29 شهریورماه سال 1387 01:46
دیروز(۲۷ شهریور) سالروز وفات استاد بزرگ محمد حسین شهریار بود که این غزل زیبا رو انتخاب کردم با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد دارد متاع عفت از چار سو خریدار بازار خودفروشی این چار سو ندارد جز وصف پیش رویت در پشت...
-
محبت (مریم حیدرزاده)
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1387 19:59
نام تو رو آورده ام دارم عبادت میکنم گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت میکنم دستت به دست دیگری از این گذشته کار من اما نمی دانم چرا دارم حسادت میکنم گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم شاید تو با خودئ گفته ای دارم اطاعت میکنم رفتم کنار پنجره دیدم تو را با بگذریم چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم من عاشق چشم تو ام تو...
-
شمعی فروخت چهره که پروانهی تو بود
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1387 16:15
شمعی فروخت چهره که پروانهی تو بود عقلی درید پرده که دیوانهی تو بود خم فلک که چون مه و مهرش پیالههاست خود جرعه نوش گردش پیمانهی تو بود پیرخرد که منع جوانان کند ز می تابود خود سبو کش میخانهی تو بود خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر ته سفره خوار ریزش انبانهی تو بود تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل هر جا گذشت جلوهی...
-
بی تو (مهدی اخوان ثالث)
دوشنبه 18 شهریورماه سال 1387 11:58
بی تو این چشمه سار شب آرام چشم گیرنده ی آهوان است . بی تو ٬ این دشت سرشار دوزخ جاودان است بی تو مهتاب تنهای دشتم بی تو خورشید سرد غروبم بی تو ٬ بی نام و بی سرگذشتم بی تو خاکسترم بی تو ٬ ای دوست بی تو این خانه تاریک و تنهاست بی تو ٬ ای دوست خفته بر لب سخن هاست ! بی تو خاکسترم بی تو ٬ ای دوست !
-
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 14:05
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد در این بازار مکاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد تو را بر در نشاند او به طراری که میآید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد به...
-
رقیبت گر هنر هم دزدد از من، من نخواهد شد
شنبه 16 شهریورماه سال 1387 01:24
از استاد شهریار رقیبت گر هنر هم دزدد از من، من نخواهد شد به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد مگر با داس سیمین کشت زرین بدروی ورنه به مشتی خوشه درهم کوفتن خرمن نخواهد شد حجابی نیست در طور تجلی لیکن اینش هست که محرم جز شبان وادی ایمن نخواهد شد برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس که هر دردی شراب ناب مرد افکن نخواهد...
-
کوبیسم ادبی
چهارشنبه 13 شهریورماه سال 1387 23:58
اثر ... (نمی دونم).
-
ما در ره سودای تو منزل کردیم
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 23:14
این شعر رو یکی از خواننده های عزیز وبلاگ(بامدادان عزیز) تو نظرات پست قبلی نوشته بود که حیفم اومد ننویسم ما در ره سودای تو منزل کردیم سوزی است در آتشی که در دل کردیم در شهر مرا به نام تو می خوانند نیکو نامی زعشق حاصل کردیم