-
یعنی چه
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 01:16
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه مست از خانه برون تاختهای یعنی چه زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب این چنین با همه درساختهای یعنی چه شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی بازم از پای درانداختهای یعنی چه سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان و از میان تیغ به ما...
-
چه شود به چهرهی زرد من نظری برای خدا کنی
شنبه 16 مردادماه سال 1389 09:55
چه شود به چهرهی زرد من نظری برای خدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون شکنی...
-
غم۴
شنبه 26 تیرماه سال 1389 01:09
خواستم شرح غم دل بنویسم به قلم آتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
-
غم۳
شنبه 26 تیرماه سال 1389 01:05
سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
-
غم2
جمعه 18 تیرماه سال 1389 13:41
ز روزغصّه شکایت چه میکنی ای دوست شب سیاه ستم تا سحر نخواهد ماند مهدی سهیلی
-
غم
شنبه 15 خردادماه سال 1389 23:26
گفته بودم چو بیائی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیائی
-
ناز پرستو
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 11:16
ناز پرستو - مهدی اخوان ثالث آهنگ ناز پرستو با اجرای دریا دادور خیز و بیا، ناز پرستو بیا ناز پرستوی سخنگو بیا خیز و بیا توریام و توریام باغ بهشتم، پریم، حوریام خیز و بیا قمری باغم بیا خیز و بیا چشم و چراغم بیا ما همه شمع و همه پروانهایم یکهرو و تکچر و تنها نهایم هست در این قافله پرشکوه از همه رنگ و همه دین و...
-
ازلی
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 11:35
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی چراغ خلوت این عاشق کهن باشی بسان سبزه پریشان سرگذشت شبم نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی تو یاز خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات که بر مراد دل بیقرار من باشی ترا به آینه داران چه التفات بود چنین که شیفته حسن خویشتن باشی دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق و گر نه از تو نیاید که دلشکن باشی...
-
غزلی از امیری فیروزکوهی
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 12:06
ک اش یک شب می شنیدم بوی آغوش تو را خوابگاه از سینه می کردم بر و دوش تو را در خیال من نمی گنجد وصال چون تویی حیرتی دارم،چو می بینم هم آغوش تو را از غرور حسن چون مهرت به قهر آمیخته است لذت شهد است، هم نیش تو هم نوش تو را جلوه ی صبح جوانی یاد می آید مرا هر زمان در جلوه می بینم،بناگوش تو را انتخاب عشق را نازم که چون من...
-
غربت
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 22:29
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب گر پدر مرد، تفنگ پدری هسـت هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند توی گهواره چوبی پسری هست هنوز آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان دل دریایی و چشمان تری هست هنوز زهرا رهنورد
-
غم
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 20:54
ما را همه روزه یار و محرم غم تست هم صحبت و همنشین و همدم غم تست بی غم نبود دمی اگر دل دل ما است بی ما نبود دمی اگر غم غم تو است
-
به چه مانند کنم
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 13:53
به چه مانند کنم موی پریشان تو را؟ به دل تیره شب؟ به یکی هاله دود؟ یا به یک ابر سیاه- که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه؟ به نوازشگر جان؟ یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟ یا بدان شهله شمعی که بلرزد به نسیم؟ به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟ به یکی نغمه جادویی از پنجه ی گرم؟ به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر؟ یا به...
-
بهار سوگوار
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 17:51
نه لب گشایدم از گل ، نه د ل کشد به نبید چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید بیا که خک رهت لاله زار خواهد شد ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن ببین در اینه ی جویبار گریه ی بید به دور ما که همه خون دل به ساغر هاست ز چشم ساقی...
-
پرده افتاد
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 18:55
پرده افتاد صحنه خاموش آسمان و زمین مانده مدهوش نقش ها رنگ ها چون مه و دود رفته بر باد مانده در پرده گوش رقص خاموش فریاد پرده افتاد صحنه خاموش وز شگفتی این رنگ و نیرنگ خنده یخ بسته بر لب گریه خشکیده در چشم پرده افتاد صحنه خاموش و آن نمایش که همچون فریبنده خوابی شگفت دل از من همی برد پایان گرفت و من که بازیگر مات این...
-
خرقه پوشیّ من از غایت دین داری نیست
جمعه 16 بهمنماه سال 1388 19:56
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون می خورم وخاموشم قصد جان است طمع درلب جانان کردن تو مرا بین که دراین کار به جان می کوشم من کی آزاد شوم از غم دل چون هردم هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم حاش لله که نی ام معتقد طاعت خویش این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا فیض عفوَش ننهد...
-
تنگ غروب
شنبه 19 دیماه سال 1388 11:37
یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس تنگ غروب و هول بیابان و راه دور نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود ای پیک آشنا برس از ساحل ارس صبر پیمبرانه ام آخر تمام شد ای ایت امید به فریاد من برس از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف می خواره را دریغ بود خدمت عسس جز مرگ...
-
در کوچه سار شب
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 20:15
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند دل خراب من دگر خراب تر نمی شود که خنجر غمت...
-
تشویش
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1388 12:44
بنشینیم و بیندیشیم! این همه با هم بیگانه این همه دوری و بیزاری به کجا ایا خواهیم رسید آخر؟ و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده؟ جنگلی بودیم: شاخه در شاخه همه آغوش ریشه در ریشه همه پیوند وینک، انبوه درختانی تنهاییم. مهربانی، به دل بسته ما، مرغی است کز قفس در نگشادیمش و به عذری که فضایی نیست، وندرین باغ خزان...
-
بیستمین سالگرد تخریب دیوار برلین
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 20:24
(البته چون این این پست رو دوباره آپدیت کردم تاریخش فرق کرده) امروز از بین اخباری که رسانه ها سایت ها و و بلاگ بهش می پردازند خرابی دیوار برلین بیشتر جلب توجه می کرد. بیست سال از این واقعه مهم می گذره تو این بیست سال تو هر سالگرد به این موضوع می پردازند ولی باز هم هر سال حرف های تازه زیادی برای گفتن هست. به تنهایی دیدن...
-
دل نوشته.چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1388 19:49
خیلی وقته که پست خوبی ننوشتم. دلم یه شعر معرکه می خواد. اول دیوان سایه رو برداشتم. شعری که تو این شرایط تنهایی لذت ببرم و ارضا کننده که در عیین حالب تکراری نباشه نبود. دیوان مشیری دو سه تا شعر تو ذهنم بود که بنویسم ولی اونم مال الان نیست. دیوان رهی هم شرایط الانو نمی سنجه. آلبوم رندان مست استاد شجریان رو گذاشته بودم...
-
زبان آتش
شنبه 25 مهرماه سال 1388 20:00
تفنگت را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو- تو ای با دوستی دشمن. زبان آتش و آهن زبان خشم و خونریزی ست زبان قهر چنگیزی ست بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید. برادر!...
-
سایه آرمیده
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 19:39
لاله داغدیده را مانم کشت آفت رسیده را مانم دست تقدیر از تو دورم کرد گل از شاخ چیده را مانم نتوان بر گرفتنم از خک اشک از رخ چکیده را مانم پیش خوبانم اعتباری نیست جنس ارزان خریده را مانم برق آفت در انتظار من است سبزه نو دمیده را مانم تو غزال رمیده را مانی من کمان خمیده را مانم بمن افتادگی صفا بخشید سایه آرمیده را مانم...
-
پادشاه فصل ها پاییز
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 22:49
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی روز و شب تنهاست ؛ با سکوت پاک غمناکش ساز او باران ؛ سرودش باد جامـه اش شولای عریـانی ست ور جز اینش جامه ای باید؛ بافته بس شعله ی زر تار پودش باد گو بروید یا نروید ؛ هر چه در هر جا که خواهد یا نمیخواهد باغبان و رهگذاری نیست باغ نومیدان ؛ چشم در راه...
-
دگران روند و آیند تو همچنان که هستی
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 16:50
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی دل دردمند ما را که اسیر توست یارا به...
-
بوسه
شنبه 24 مردادماه سال 1388 10:28
گفتمش : - " شیرین ترین آواز چیست ؟ " چشم ِ غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر ِ لب غمناک خواند : - " ناله ی زنجیرها بر دست ِ من ! " گفتمش : -" آنگه که از هم بگسلند ... " خنده ی تلخی به لب آورد و گفت : - " آرزویی دلکش است اما دریغ ! بخت...
-
ساز قصه گو
دوشنبه 5 مردادماه سال 1388 20:12
تا دور چشم مست او، جای می از نای سبو خون کرده در پیمانه ها بشنو از ساز قصه گو، سوز دل من مو به مو در پرده ی افسانه ها بشنو ناله ی درد کز دل خیزد شاید زین ناله، خونین، اشکت بر رخ ریزد خدا را !، خدا را !، که این شام غم را سحر از پی در نیاید چه سازم، چه سازم، صبوری ز ما را ظفر از پی بر نیاید تا کی ناله، تا کی مویه، برخیز...
-
دموکرات خسته
جمعه 2 مردادماه سال 1388 02:45
بنیان گذار سبک پروتست در موسیقی کشور ترکیه،دموکرات و آزادیخواه،خواننده پرفروشترین کاست تاریخ موسیقی ترکیه احمد کایا خواننده ی شهیر ترکیه در سال ۱۹۵۷ در شهر مالاتیای ترکیه به دنیا آمد.زمانی که نوجوانی بیش نبود به خاطر شرایط دشوار زندگی پدر،به همراه خانواده به شهر استانبول نقل مکان کردند.پدر او که قبلا در یک کارخانه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 تیرماه سال 1388 21:54
تولدت مبارک نلسون امروز تولد ۹۲ سالگی نلسون ماندلا رهبر آزادی خواه آفریقای جنوبیست مردی که جزو اولین افراد خواهان تساوی اجتماعی و حقوق بشر بود. happy birthday NELSON
-
سپیده
جمعه 26 تیرماه سال 1388 23:27
ایرانی به سر کن خواب مستی بر هم زن بساط خود پرستی که چشم جهانی سوی تو باشد چه از پا نشستی در این شب سـپیده تا دمیده تیره شب به خون در کشیده امید چه داری از این شب که در خون کشیده سپیده تیغ برکش آذر فشان نغمه ها را تندری کن در دل شب رخ برفروز کار مهر خاوری کن از درون سیاهی برون تاز پرچم روشنایی برافروز تا جهانی از...
-
...
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 19:48
دامن کشان ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد بر جام می از شرنگ دوری بر غم مهجوری چون شرابی جوشان مٍی بریزد دارم قلبی لرزان ز رهش دیده شد نگران ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد